آموزش وپرورش مدني بخش دوم
متن زیر،بخش دوم از جستار ارزنده و بلند "آموزش و پرورش مدنی"از جک کریتندن می باشد،که در سال 2010 در دانشنامه ی فلسفی استنفورد
منتشر شده است. واحد ترجمه ی کانون صنفی معلمان ایران متن فارسی این
مقاله را برای مطالعه ی همه ی فرهنگیان و دوست داران پژوهش های فلسفی-
آموزشی از طریق وبلاگ چند تن از اعضای خود به صورت هفتگی (هر پنجشنبه)منتشر
می نماید. از همکاران علاقمندوصاحب نظران دعوت می شود با پیشنهادات و
انتقادات خود ما را یاری نمایند.
۱-۱ یونان باستان
ما تاکنون با این دیدگاه ارسطو که پلیتا یا قانون فراگیر،هم تعالی شهروند و هم تعالی انسان شایسته را فراهم می سازد،آشنا شده ایم. آدمی،هم در فرمان روایی و هم در فرمان برداری،نیازمند شایستگی هایی است؛این همان نیاز و واقعیتی است که از شگفت زدگی ما جلوگیری می کند،هنگامی که گفته می شود یونان باستان و به ویژه آتن باستان،مهد دموکراسی است. یکی از نیازهای دموکراسی،حاکمیت قانون است زیرا دموکراسی مستلزم این است،یا باید باشد،که هیچ کس فراتر از قانون نیست و همه در پیشگاه قانون برابرند. بنابراین،پیش از دموکراسی،یونانی ها می باید نه تنها قانون،که قانون مکتوب می داشتند. وگرنه،قدرتمندان می توانستند آنچه را که می خواهند،قانون بنامند. از این رو آنان،قانون و مقرراتشان را روی چوب یا لوح های مرمری نوشته، در میدان های عمومی گذاشتند تا همگی ببینند. روشن است که شهروندان و ساکنان شهرها،باید می توانستند بخوانند؛بنابراین حاکمیت قانون،آن آموزشی عمومی را ناگزیر ساخت که مردم را توانا به خواندن می نمود. بدین گونه است که یونانی های باستان،یکی از نخستین شکل های آموزش مدنی را فراهم می آورند.
از واژه ی یونانی پایدیا،چنین بر می آید که دولت - شهر خود اجتماعی آموزشی باشد. هدف زندگی سیاسی – یعنی مدنی یا شهری – خود پرورانی شهروندان بود. این معنایی بیش از آن آموزشی است که معمولا واژه ی "پایدیا"را به آن برمی گردانند. آموزش برای یونانی ها،فرایندی بسیار سازنده و مادام العمر را در بر می گرفت که هدفش بر ای هر فرد (بخوانید: مرد) این بود که سرمایه ای گردد برای دوستان،خانواده،و از همه مهم تر،دولت – شهر.
دست یابی به این هدف،درونی سازی و رفتار بر پایه ی بالاترین آرمان های اخلاقی جامعه را ضروری می ساخت. پس پایدیا، آموزش هنرها،فلسفه و سخنوری،تاریخ،علم و ریاضیات را در بر می گرفت. همچنین یادگیری ورزش ها و فنون جنگ؛فرهنگ سازی یا فراگیری رسم های مذهبی،اجتماعی،سیاسی و حرفه ای و مشارکت در آنها؛نیز رشد شخصیت اخلاقی فرد از رهگذر خوبی ها. از همه بالاتر این که،شخص باید احساس وظیفه ی شدیدی به شهر می یافت. هر جنبه از فرهنگ یونانی در عصر کلاسیک – از هنر تا سیاست و ورزش – به رشد توانمندی های شخصی در خدمات عمومی واگذار گردیده بود.
پایدیا از مفهوم دیگر یونانی،آرته یا برتری جدا نیست،به ویژه برتری در نیک نامی،اما همچنین خوب بودن و برتری در همه ی جنبه های زندگی. همراهی پایدیا و آرته فرآیندی از خود- پرورانی را شکل می دهند که جدا از مدنی– پروری نخواهد بود. چرا که شخص،بواسطه ی مشارکت در فعالیت های دولت – شهر،در واقع تنها خودش را رشد می دهد،و به عنوان یک فرد،ویژگی های فضیلت را در خویش می پروراند،اما در همان حال ،دولت – شهر نیز فضیلت مند و متعالی تر می شود.
همگی با هر شغل و وظیفه ای،آموزشگر بودند و هدف آموزش – که خودش زندگی سیاسی بود – بارآوردن جامعه ی عمومی بزرگ تر- اصیل،نیرومند و فضیلت مندتر- بود. بنابراین،سیاست چیزی بیش از سامان بخشی و ترتیب امور جامعه به شمار می رفت،بلکه همچون"مکتبی" برای تنظیم زندگی – خصوصی و عمومی – شهروندان عمل می نمود. از این رو،تمرین سیاست های دموکراتیک آتنی ها،نه تنها وسیله ای برای ایجاد سیاست های خوب برای شهر بود،بلکه همچنین "برنامه ی آموزشی " پرورش فکری،اخلاقی و مدنی شهروندان به حساب می آمد. " این پرسش که در کل،دولت را از تربیت شهروندان چه دستاوردی است،پاسخی روشن و سرراست می باشد . آموزش درخوری که شهروندان دریافت می کنند،از آنها انسان هایی شایسته می سازد" (افلاطون،قوانین). در حقیقت،در پایان قوانین،آتنی ها اظهار نظر می کنند که آموزش باید آن چنان برنامه ریزی شود که شوق "شهروند کامل" را پدید آورد؛همان انسانی که به گفته ی ارسطو"می داند چگونه فرمان براند و چگونه فرمان بردارد".
اما این "برنامه ی آموزشی" تا کجا می تواند پیش برود؟ شهروندان برای پیروی از قانون ها،آموزش می بینند؛آیا باید،چالش با قانون و رسم های شهر را هم بیاموزند؟ آیا این همان کیفرخواست سقراط نیست؟ آموزش مدنی در یک دموکراسی،گرچه نه در هر نوع رژیمی،باید شهروندان را برای مشارکت در،و به این طریق،پایداری نظام آماده نماید، و در همان حال،آنها را آن گونه بار آورد که آنچه را به عنوان نابرابری و بیداد می بینند،به چالش گیرند.
بنابراین آنچه ما در آموزش مدنی برای دموکراسی – یعنی در آموزش دموکراتیک – می بینیم،تنشی است بین نیاز و آرزوی پایندگی نقش ها،سیاست ها،استانداردها،ارزش ها و نهادهای سیستم دموکراتیک،و از سوی دیگر نیاز و آرزوی به مبارزه گرفتن نقش ها،سیاست ها،استانداردها،ارزش ها،و نهادها. از این رو،آموزش دموکراتیک هم محافظه کارانه است،در نگه داشت پایداری و پیوستگی سیستم، و هم رادیکال،در پرسش از "ریشه ها" و بنیادهای سیستم. پاسخی ممکن به این کشمکش،این چنین پیشنهاد می گردد : هر سیستم دموکراتیکی که در برابر موشکافی اصول،نهادها و ارزش های کانونی اش،توان تاب آوردن ندارد،سزاوار پایندگی،و یا پایندگی به شکل جاری اش نیست.