.آموزش و پرورش جهانی(قسمت نخست)
۵.آموزش و پرورش جهانی(قسمت نخست)
جهان گرایی،پدیده ی نوینی است،و به دلیل جهانی شدن،برای آموزشگران مدنی،موضوعی با اهمیت روزافزون است. پیش از این،آموزش و پرورش جهانی،آموزش و پرورش چند- فرهنگی بود. بر پایه ی هر دو برداشت[پیشین و کنونی]،انسان های نیک،نیازمند این هستند که از دیدگاه های دیگران آگاه شوند،همچنین از پیامد هایی که تصمیم هایشان بر دیگران دارند. همانگونه که شهروندان شایسته ی چند- فرهنگه،باید به دیدگاه ها و مشکلات آنانی اهمیت می دادند که در حاشیه ی جامعه هاشان زندگی می کنند و آنهایی که زندگی های خوب از شهرهایشان رخت بربسته، شهروندان شایسته در جهان گرایی،باید که به خودشان،همچون "شهروندان جهانی" بیندیشند- یا آغاز کنند که بیندیشند-،شهروندانی با وظایفی که در میان مرزهای ملی می گسترند. آیا آموزش و پرورش مدنی می تواند و می باید که یک آگاهی جهانی را دربربگیرد و حساسیتی جهانی را پرورش دهد؟
مارتا نوسبام،برای نمونه،چنین می اندیشد. نوسبام می گوید وظیفه نخستین ما،باید در قبال همه ی انسان ها باشد،گذشته از نژاد،کیش،طبقه یا مرز . البته منظورش این نیست که ما باید از پای بندی هایمان به خانواده،دوست،همسایه،و همشهری هایمان دست برداریم. او می گوید که ما در جامعه های دیگر یا در زندگی خودمان،نباید کاری کنیم که می دانیم از دیدگاه کانتی همانندی همه ی انسان ها[هسته مشترک اخلاق کانتی]،ناشایست به شمار می رود. ما باید "بکوشیم تا همه ی انسان ها را بخشی از جامعه ی گفت- و- شنود و دلبستگی مان بسازیم". آموزش و پرورش مدنی،بایستی اینها را بازتاب دهد.
اما فیلسوف،ایمون کالین،جور دیگری فکر می کند. کالین به دنبال پرهیز از آموزش و پرورش مدنی،و پرهیز از پی گیری عدالتی است که شالوده ی آن را می ریزد،آموزشی " که به زیان بستگی های ویژه نگر،به حساسیتی جهانی،جایگاهی برتر می بخشد". در نگرش کالین،آموزش و پرورش مدنی ما باید،به نحو آرمان گرایانه ای،پیرامون مفهوم " میهن پرستی آزادی خواهانه" پایه ریزی شود. گرچه میهن پرستی آزادی خواهانه "هویت یابی با طرحی ویژه،تاریخی و محلی از خود- فرمانی سیاسی" است- همان دموکراسی آزادی خواهانه ی آمریکایی- با این رو "حسی از مسئولیت یکسان در قبال بیرونی ها و درونی ها را نیز به همراه دارد".
البته،در اینجا خطری است که میهن پرست آزادی خواه،چه بسا،حس وظیفه یا مسئولیت را تنها هنگامی خوب احساس کند که کشورش دست به بیداد می زند. کالین یادآور می شود که این "درست همان ریشه ی رفتاری است که <ما آمریکایی ها> کارهای بسیاری انجام داده ایم که [در طول جنگ ویتنام] به بیزاری و خشم،انگیزه بخشید." همان گونه که کالین می گوید،این رفتار باید با احساسات و حس مسئولیت ما سنجیده شود هنگامی که تانک های شوروی در پراگ به گردش درآمدند. برپایه نگرش کالین،چون هویت اخلاقی- سیاسی ما،با تاخت و تاز شوروی درگیر نشده است،ما یک جورهایی،ناگزیر به داشتن حسی همانند از بیزاری و خشم نشده ایم. شاید ناگزیر نشده ایم،اما آیا نباید می شدیم؟ گوهر سخن نوسبام این است که باید می شدیم.
بنابراین،آموزش و پروش مدنی باید چگونه باشد؟ کالین دو الگو پیش می کشد : آیا ما بایستی "هویتی مدنی پرورش دهیم که در بستگی های میهن پرستانه،یکسره،خاموش یا ناپدید است و آرمان جهانی<شهروندی جهانی> به جلو آورده می شود؟" یا باید گونه ای میهن پرستی را پرورش دهیم " که در آن،هویت یابی با یک طرح ویژه خود- فرمانی دموکراتیک ساخته می شود که با درخواست های عدالت،برای درونی ها و بیرونی های شهری هم،هماهنگ می شود." روشن است که نوسبام از الگوی نخست هواداری می کند و کالین از دومی.