فرهنگ تقلب
هنگام گذراز حومه شهرها ودركنارجاده فروشندگاني رامي بينيم كه تابلويي به دست گرفته وقيمت كالاي خود را به روي ان نوشته اند .قيمت به شكلي نوشته شده كه انسان به اشتباه بيافتد .به عنوان مثال دو هزار تومان تومان نوشته شده ولي صفر اخررا كوچك گذاشته اند تا دويست تومان خوانده شود يا معياردر ذهن را به اشتباه وا مي دارند يعني به جاي يك كيلو نيم كيلورا كوچك نوشته اند يا قيمت درست نوشته شده ولي هنگام فروش به شما چيزي كه دو كيلو وزن دارد را به چهار كيلوتحويل مي دهند ويا جنس خريداري شده را طوري مخلوط كرده اند كه حسابگري صرفه جويانه شما كاملا به خطا رفته است
غير ممكن نيست ولي كمياب است فروشنده اي را يافت كه كالاي خريداري شده قبل خويش را با همان درصد سودي كه قبلا مي فروخته است بعد ازافزايش قيمتي كه توسط توليد كننده يا عرضه كننده كل ان كالا صورت گرفته است بفروشد .
نمي گويم غيرممكن چون از مغازه اي در استارا چند سال پيش كالايي را خريد م كه فروشنده با علم به افزايش قيمت خريد كالاي خريداري قبلي خويش را با همان درصد سود قبل مي فروخت ونظرش اين بود كه حق من همان است و اگر گرانتر خريدم گرانتر هم مي فروشم .
با تصورسوداگرانه امروز جامعه ممكن است چنين انساني راساده يا حني احمق پنداشت اخرچطور مي شود درزمانه اي كه بسياري فقط در فكر انند كه حه كالايي را خريده و انبار كنند يا پول خويش را به كجا بسپارند تا بهره بيشتري بگيرند چنين كار نا عاقلانه اي را كرد
تنها نكته اي كه اصلا فكرش هم نمي شود اين است كه مصرف كننده كالاي مورد نظركيست ويا بهره دريافتي ازكجاست
تقلب نه تنها در خريد وفروش و توليد گسترش يافته است بلكه در عرصه خدمات نيزازسوي انان كه چنين مشاغلي را به عهده دارند فزوني يافته است
فرهنگ رشوه گيري كم فروشي گريز از انجام وظيفه توفع بالا سو استفاده از منصب اشغالي مجيزگويي پستي در برابر فرا دست و درشتي در مقابل فرودست همه وهمه نشانگر فرهنگي است كه مانند سرطان در حال پيشرفت است
نبرد سختي است در تقابل جامعه ومدرسه
مدرسه از سويي تلاش مي كند تا انسان بپرورد و فرهنگ را از د چار شدن به ابتذال جلو گيرد و جامعه به سويي مي رود كه رشته هاي بافته شده را پنبه سازد .
چه سنگين است ديدن دانش اموزديروز كه سال يا سالهايي را در جهت اموزش او صرف كرده اي كه امروز اسير همان ترفند هاي فريبكارانه وخودپسندانه چامعه گشته است .
و از ان بتر سو استفاده از سلاح اگاهي اوست كه بايد در جهت ساختن و ابادي به كار مي رفت و بر عكس در جهت تخريب و نابودي ان نهالي به كار گرفته شده كه تو با خون دل ابياريش كرده اي
. در اين نبرد نا برابر ي كه ازيك سو جز كلاس و درس واميدواري به اينده واگاهي غيرملموس سلا حي نيست و ازسوي ديگرهمه امكانات اقتصادي و اجتماعي رديف شده پيام اور سود ملموس و فوري هستند كه ناجوانمردانه فرهنگ مدرسه را به نبرد فراخوانده اند كدام پيروز
خواهند شد اينده نشان خواهد داد.
+ نوشته شده در شنبه نهم مرداد ۱۳۸۹ ساعت 13:13 توسط ايرج جوادي
|