بیست وچهارم اسفند هشتاد وچهار حدود ساعت یازده صبح بود که در غسالخانه بهشت زهرا شاهد شستن 

جیازه مرد ی بودم که سالها با پنجه سحر آمیزخویش دل مشتاقان بسیاری را لرزانده بود درآن لحطه فکر می کردم که آیا برای مرده شورش تفاوتی می کند که جنازه چه کسی زیر دست اوست یا خیر . 

    به مناسبت آبان که  ماه تولد علی تجویدی استاد ویولن ونیز یادی از بنیان گذار شعرنو پارسی نیما یوشیج است

یاد هردوگرامی باد.

(( ( (( هفده آذر هفتادودو بود انگار. من با یک واکمن و علی هم با دوربین رفتیم تالار وحدت. مراسم تشییع جواد معروفی بود. خیلی‌ها را آن‌روز دیدیم. اکبر محسنی، فریدون حافظی، فخرالدینی و... علی تجویدی. زود آمده بود. ایستاده بود به انتظار. از عکس‌های علی چیزی نماند. همه سوخت. اگر بود حالا عکس تجویدی را می‌گذاشتم این‌جا. مردی با موهایی که یک‌دست شانه شده بود و کت و شلوار قهوه‌ای و کراوات. خالق آثاری مثل ديدی که رسوا شد دلم، آتش کاروان، سفرکرده، مرا عاشق شيدا، می‌گذرم، آشفته حالی، صبرم عطا کن، آزاده و ياد کودکی و... صفحه ی رقص پروانه اش را دارم اما گرامافون نیست تا امشب آن را بشنوم. عکس‌ها سوخت اما صدای خیلی‌ها برایم ماند از جمله صدای علی تجویدی تا بعدها بگذارمش درجایی

       تجویدی پنج سال در بستر بیماری ماند. می‌گفتند تاب شنیدن آثار خودش را ندارد. عذاب می‌کشید از این که دیگر نمی‌توانست آهنگ بسازد. در نواری که من از او دارم می‌گوید: این قبیل هنرمندان هرگز نمرده‌اند و من هرگز دلم نمی‌آد که بگم مرحوم جواد معروفی. ایشان زنده هستند. تجویدی همزنده است. می‌دانم. خیلی جمله‌ی پیش پا افتاده‌ای‌ست اما واقعیت این است که آثارش تا وقتی شنیده می‌شوند او هم زنده است. به هرحال واقعیت این است که تجویدی راحت شد. شتر پشت در را اگر بیش از حد معطل کنی خودت بیشتر عذاب می‌کشی. بهتر است در شرایطی که دیگر دلکشی نیست تا آهنگ‌هات را جاودانه کند یا اگر هم باشد دیگردر این آشفته بازار متاعت خریداری ندارد و حتی رادیو هم از حضور جدی امثال تو خالی‌ست و یک بار سازت را می‌شکنند و بار دیگر از تو تجلیل می‌کنند! بر پشت شتر بنشینی و بروی. رفتن همیشه تلخ نیست. در عزای اهل موسیقی ساز می‌نوازند ومن از این خوش‌تر سراغ ندارم. تجویدی هم با نوای خوش ویولن می‌رود. با صدای دلکش.رفتن این‌جور وقت‌ها پیوستن به آن تنهایی عمیقی‌ست از چشم زمین و زمان پنهانت می‌کند.تجویدی پنهان شده از چشم من و ما. روشنک در ابتدای برنامه ای رادیویی می‌گویدکمان دلنشین اثر هنرمند ارجمند تجویدی‌ست. تجویدی در نوار من می‌گوید: وچه بهتر که آدم این‌طور افتخار آمیز دنیا رو ترک کنه. تو دل مردم خودش باشه. مهم نیست. شتر مرگ راه افتاده و تجویدی و سازش را با خود می‌برد. دلش اما پیش ماست تا یک‌بار دیگر با هم آشفته‌حالی‌اش را بشنویم و با او بدرود کنیم. انگار به قول قدیمی‌ها قسمت ما از سال هشتادوچهار مرگ بود .از وبلاگ موسیقی سنتی))))