قبل ازورودآریایی ها حدودچهارهزارسال پیش اقوام دیگری دراین سرزمین وجودداشتندکه ازآنهااطلاع اندکی دردست است واگرچیزی به شکل آداب ورسوم بتوان ازآنها یافت درلابه لای سنت هاوتعلیمات افکاربعدی ازجمله آیین زرتشت است.حدودهفت هزارسال قبل اقوامی درایران می زیسته اند که آثاری ازآنها درسیالک کاشان به دست آمده است.

تعلیم وتربیت درزمانهای مختلف درمحل های متفاوت انجام می شد.مثلا دردوره ی هخامنشیان درخانواده آتشکده وآموزشگاه درباری ودرزمان ساسانیان دبستان ودانشگاه هم برآن افزوده شد.زیرامی خواستندخدمت گزاران صدیق ولایقی برای اداره ی مملکت تربیت کنند تابتوانندازصفات این افرادبه نفع سلطه ی خوداستفاده کنند.

فرهنگ عهدهخامنشی وبعدفرهنگ ساسانی به رشدوتکامل افراداهمیت بسیارمی داده اندوشرط ارتقاء به مرحله ی بالاترواحرازشایستگی جهت قبول مسئولیت هاوبرخورداری ازامتیازات مرتبه ی بعدرامستلزم توفیق درمراتب قبلی می دانستند. 

ازلحاظ مورخان تربیت وسیله ای است که هرکشوردرادوارمختلف برای رسیدن به منظورهای خویش ونگاهداری تمدن وفرهنگ خودبرمی انگیزد.

تدوین تاریخ آموزش وپرورش نیزچون تاریخ سیاسی اجتماعی علمی ادبی هنری و.....محدود به مقاطعی تاریخی وجغرافیایی است که باتکیه به آن می توان آغازوانجام وارزیابی ازکارنامه ی هردوره راباتوجه به پدیده های آموزشی آن مقطع زمانی ومحدوده ی مکانی بیان کرد.بایداین واقعیت راپذیرفت که هررخداددینی مذهبی اقتصادی علمی وآموزشی ناشی ازرویدادهای سیاسی ورفتارهای متفاوت حکمرانان ودخالت کنندگان برسرنوشت جامعه بوده است.

تمام نهضت ها و جنبش ها و جنگ های  بزرگ که در جهان روی داده باعث تحولات عظیم گردیده و افکار و عقاید و آرزوهای ملل را تغییر داده و در نتیجه دستگاه های فرهنگی انان نیز عوض شده و به صورت تازه در آمده است.

تبدیل حکومت استبداد به حکومت مشروطه که در نتیجه انقلاب 1324 قمری در مملکت ما به وقوع پیوست موجب پدید آمدن مجالس سخنرانی و انجمن ها وجراید و مدارس جدید شد که تا ان زمان به آن شکل وجود نداشت.

می توان گفت که تربیت تابع زمان ومکان است وشرح تحولات آن در ادوار و ممالک مختلف تاریخ تربیت را به وجود اورده است.

در ایران باستان عوامل اولیه تربیت عبارت بود از طبیعت و وضع جغرافیایی کشور وآرا وعقایدی که اریایی ها با خود اورده وزرتشت انها را پیراسته و اصلاح کرده بود .وقتی در ایران حکومت مقتدر و متمرکز به وجود امد دولت نیز از عوامل موثر تربیت گردید.

در ایران باستان سه منظور عمده از تربیت طفل داشتند:1_خدمت به اجتماع وکشور 2_خدمت به خانواده و رفع مسئولیت از پدر و مادر  3_بهبودی حال وبرتری بر دیگران.

اولین و ابتدایی ترین محل برای آموزش دانش به طور عام خانه بود و پدر و مادر عهده دار آموزش و پرورش بوده اند ولی به مرور وپا به پای تحولات اجتماعات وتمرکز خانواده ها مکان اموزشی به خانه ی دومی انتقال یافت که می توان انرا نخستین محل تدریس گروهی یا مکتب خانه به حساب آورد.

با رواج دین زرتشت آتشکده ها برای آموزش مورد استفاده قرارگرفته و مدتها عهده دار این نقش مهم بوده است.البته مدارس ویژه ای برای فنون نظامی مانند مدارس تربیت بدنی با مکانهای سر گشوده و میدانهای وسیع در عهد هخامنشیان وجود داشتند. 

اهداف آموزش وپرورش د رایران باستان

در ایران باستان منظور عمده ی تربیت این بود که کودک را عضو مفید جامعه بار آورند.این معنا از نیایشی که می کردند استنباط می شود.در یسنا آمده است که (ای اهورامزدابه من فرزندی اعطافرماکه ازعهده ی انجام وظیفه نسبت به خانه ی من ومملکت من برآیدوپادشاه دادگرمرایاری کند.)

منظورازآموزش وپرورش دراین تاریخ طولانی کاملا شبیه نبوده است بلکه تابع اوضاع سیاسی اجتماعی زمان بوده ولی به طورکلی می توان گفت درتمام اعصاراین اهداف درصدراهمیت بوده ند:

1-هدف دینی واخلاقی:ایمان.تزکیه ی نفس.وجدان که تحت تعالیم زرتشت وشعارپندارنیک کردارنیک گفتارنیک جامه ی عمل می پوشند.

2-هدف نیرومندی وبهداشتی.جوانمردی .راستی .پاکدلی .پاک تنی وتندرستی.

3-هدف جنگی :نگهداری مرزوبوم.حفظ آرامش ودفاع دربرابر دشمنان

4-هدف اقتصادی:تهیه ی نان .رفاه وآسایش مردم.حفظ خانواده وتوسعه ی صنعت وحرفه هایی ازقبیل کشاورزی .آبیاری .دام داری .بازرگانی وپیشه گری.

5-هدف سیاسی:روابط عمومی (امنیت وکشورداری).روابط خارجی (آشتی ودوستی باهمسایگان).

اقوام بدوی

ساده ترین شکل تربیت مخصوص اقوام بدویست که نه آموزشگاه دارندنه روش عمدی برای آموزش وپرورش ونه معلم ومربی.

قبائل بدوی مقداری ازاوقات خودراصرف تشریفات مذکورکه شامل پای کوبی وسروداست می کنندوآنهارابرای کامیابی درکارهای طایفه لازم می شمارندازتمام این مراسم وجشن هامنظورتربیت طفل است.

جشن ها و تشریفات و مراسم تحت نظر اشخاص معینی است این اشخاص که به منزله ی طبقه ی مربی و معلم هستند موسومند به جادوگر و طلسم بند و حکیم ومانند آن. به تدریج بر قدرت و نفوذ افراد این طبقه افزوده می شود اشخاص روحانی از میان انها پدید می ایند.طبقه ی روحانی ابتدا از رئسان خانواده ها بوده زیرا ارواح نیکوکار ومهربان متعلق به پدران ونیاکان انها بوده اند.

این دسته دو وظیفه ی مهم بر عهده داشتند یکی یاد دادن مردم ودیگر تربیت عده ای که در اینده باید طبقه ی روحانی را تشکیل دهند.

انان که متصدی اموزش روحانیان آینده شدند نخستین کسانی بودند که شغل انها معلمی بود. بدین ترتیب قرنها آموزش وپرورش حق مخصوص روحانیان و قرنها فقط تحت نظارت و اداره ی انها بود. هنگامیکه پیشرفت اقوام بدوی بدین پایه رسید که طبقه ی مخصوصی از روحانیان به وجود آمد مراسم وتشریفات مذهبی به اندازه ای زیاد و در هم وبرهم بود که ثبت و ضبط انها از هر حیث لازم به نظر رسید. از اینجا اختراع خط پدید آمد نوشتن و خواندن وظیفه ی مهم روحانیان و برنامه ی تحصیل انها عبارت شد از یاد گرفتن اشکال وحروف و مطالبی که به وسیله ی انها نوشته می شد.

تا موقعی که طبقه ی روحانی پدید نیامده بود روش آموختن تقلید بود ولی پس از پیدا شدن طبقه ی مذکور و اختراع خط و تدوین ادبیات مذهبی فکر بشر ترقی کرد.

منظور از اموزش و پرورش در طی این تاریخ طولانی کاملا شبیه نبوده بلکه تابع اوضاع سیاسی /اجتماعی زمان بوده است ولی به طور کلی می توان گفت در تمام اعصار منظور اصلی این بوده است که اولا :کودک را معتقد به خدا و متدین بار آورند.

دومین منظور این بوده که کودک را دارای اخلاق نیکو کنند.

سومین منظور کلی از اموزش و پرورش آموختن پیشه و هنر بوده است.

چهارمین منظور کلی بهداشت تن می باشد.

در ایران پیش از اسلام حفظ صحت از وظایف مهم مذهبی و بیماری منسوب به اهریمن بوده است.

اهداف مربیان درایران باستان

اهمام مربیان درایران باستان به دومنظوراساسی معطوف بود:یکی ابقای تمدن واندوخته های معنوی خودویکی روبرو شدن باتغییراتی که درآن زمان کم وبیش رخ می داده است .بنابراین محتاج به تعلیم وتربیت نورستگان وجوانان خودبودند.

زمان وطول مدت آموزش وپرورش درایران باستان

برای زمان وطول مدت آموزش درایران می توان سه مرحله ی متفاوت قائل شدکه به نسبت رشدقوای جسمانی ودفاعی ونیز باتوجه به روحیات وخصایص ملی واهداف ونیازهای اجتماعی متغیربوده است .

الف)آموزش خانوادگی:دراین مرحله مهم ترین واساسی ترین شالوده ی تربیت وآموزش ریخته می شد.مادروظیفه ی سنگینی عهده داربودازیک طرف سعی دریاددادن آداب ورسوم ملی به طفل راداشت وازطرف دیگرمی کوشیدکه ازمعاشرت باهمبازیهای ناباب وناشایست اورامنع کند.

قسمت اعظم تعلیم وتربیت اکتسابی جوانان ایران باستان به وسیله ی خانمان وزندگی خانوادگی وشرکت آنها درامورعوالم محلی ودهی وقبیله ای صورت می گرفته است.

ب)آموزش عمومی:این مرحله که معمولا ازسن 7سالگی شروع وتا14-15 سالگی ادامه می یافت مرحله ی ورودطفل به مدرسه بودوخواندن ونوشتن وعلوم مقدماتی واولیه رادرمحیط مکتب خانه یاآموزشگاه فرامی گرفت.

دروس این مرحله ازتحصیل اغلب عمومی بودیعنی همه ی شاگردان ازبرنامه ای یک شکل ویکسان برخوردارمی شدند.

پ)آموزش اختصاصی:این مرحله که مصادف بازمان بلوغ ورشدهیجانات به همان اندازه ی مرحله ی اول برای پرورش عواطف وقت لازم است .درمرحله ی دوم استعدادها رامی شناختندوبعدازارزیابی دقیق در مرحله ی سوم نوجوانان رابرای پذیرش رشته های تخصصی ارشاد می کردند.

آموزش وپرورش دراین مرحله شکل پیچیده وجدی تری به خودمی گرفت.مرحله ی اول ودوم برای دختران وپسران یکسان بودواگراختلافی دیده می شدازمرحله ی سوم ظاهر می گشت.

تعلیم وتربیت دردوره های تاریخی ایران باستان

این دوره هاعبارتنداز:

1-دوره ی مادی یا اعتلای آریایی های ایران درجهان شرق باستان

2-دوره ی هخامنشی یااستیلای آریایی های ایران برشرق

3-دوره ی مقدونی یعنی دوره ی سلطه وبرتری یونانیان درایران

4-دولت پارت

5-دولت ساسانی دوره ی مبارزه ی ایران زرتشتی یاروم مسیحی.

تعلیم وتربیت درجامعه ی مادها

تاریخ تربیت مادها به دومرحله ی سیاسی ومدنی تقسیم می شد.مرحله ی اول اززمان مهاجرت ومرحله ی دوم ازدوره ی مهم شاهی تاانقراض بدست کوروش.

مرحله ی نخست سرچشمه ی تربیت آنهامذهب بودیعنی اعتقادبه یک رشته موجودات نیک وبد.رساننده ی نیک همان چیزهایی که برای آدمی سودمندهستندوازمظاهرهستی به شمارمی روندوبدی رساننده ی زیان همان چیزهایی که برای انسان زیان آورندووسیله ی چیره شدن برموجودات بدهماناسعی وعمل است.تربیت نورستگان متناسب با معیارهای اجتماعی آنها بود.آشناساختن تدریجی آنهاوبه اقتضای مراحل رشدوآرمانهای اجتماعی خانواده وتیره وقوم وقبیله انجام می شدوتربیت خانوادگی یکی ازواحدهای تشکیلاتی واجتماعی ایرانیان به حساب می آمد.پدربزرگ خانواده بودوسمت آموزگاری داشت ومراقبت ازآتشکده نیزپیوسته بااوبودکه مباداخاموش شودواجراکننده ی مراسم وآداب مذهبی نیز بود.مرحله ی دوم تعلیم وتربیت مادها به این شکل بودکه تازمان دیوکس تعلیم وتربیت جوانان مادی بی تردیدازحدودخانواده وتیره وعشیره تجاوزنکرده بودولی هنگام تاسیس دولت ماد مسایل تازه ای پیداشدکه موجب توسعه وتکامل منظورهای اجتماعی برای حفظ آنان شدوبی شک مهم ترین آنهاتربیت وحدت ملی وتجهیزقوای جمعی برای حفظ استقلال وافزایش استیلا بردیگران بوده است.زبان مادی ازنظرمحققین بعدی به زبان پارسی نزدیک بودبطوریکه مادهاوپارسهازبان یکدیگررابخوبی می فهمیدند.مادهاخط میخی را ازآشوری ها گرفتندهمچنانکه پیش ازآنهاایلامی ها آنرااقتباس کرده بودند.واین خط ازمادهابه پارسی هارسیده است.

تعلیم وتربیت دردوره ی هخامنشی

درسال 700 ق.م پارت هاکه تیره ی دیگری ازاقوام آریایی بودنددولت کوچکی به ریاست هخامنش درولایت شوش که درآنوقت انشان یاانزان نامیده می شد برپاکردند.

آموزش وپرورش درایران دوره ی هخامنشی به سه بخش تقسیم می شد:اول تربیت اجتماعی دوم تربیت شخصی سوم تربیت شغلی وحرفه ای.

هدف اول برای این بودکه روح خودکامی وخودخواهی خردسالان به همکاری وهمگامی باسایراعضای ایرانی مبدل شودوکودکان باحقوق خودودیگران آشناشوندوبه آنهااحترام بگذارندآداب وآیین ملی رابشناسندوافتخارات قومی ونژادی راگرامی بدارند.

ایرانین دوره ی هخامنشی درهدف دوم درضمن پرورش کودکان ونوجوانان رعایت ویژگی های فردرانیزکرده اند.ونه تنهابه پرورش این ویژگی ها پرداخته اندبلکه علاوه برآموزش رسمی وعمومی چیزهایی نیزمی آموختندکه اوقات بیکاری کودکان ونوجوانان راپرکنند.

منظورازهدف سوم این بوده است که بیشترافرادخانواده های برجسته رابرای خدمتهای لشکری وکشوری آماده کنندونوع سبکی که به کارمی بردندبرای ثبات اجتماعی وبهترکردن اوضاع بوده است .برای تربیت طبقات پایین ازطرف دولت اقدامی نشده وصنعت وپیشه ی هرصنفی ازپدربه پسروازاستادبه شاگردآموخته می شد.سرپرستی وتربیت روحانیون نیزباخودآنهابوده است.

هخامنشیان درروش تدریس به جنبه های علمی آموزش توجه زیادی داشتند.

دردوره ی هخامنشی پیرامون کاخ شاهی آموزشگاههایی برای تعلیم نوجوانان وجودداشته است وآموزگاران کارآزموده آنان رابرای کارهای گوناگون دولتی مهیا می کردند.آموزشگاه درباری مخصوص شاهزادگان وپسران نجبا واشراف واعیان بود درمیدانی قرار داشت که کاخهای سلطنتی وابنیه ی دولتی برپا وازبازاروجای دادوستددوربودتادروغ ودشنام وتزویری که درآنجارایج است مایه ی تباهی کودکان نشود.کتابهای درسی اوستاوشرحهای آن بودومواددرسی شامل مسائل دینی وطب وحقوق می شد.

پسران طبقات پایین اجتماع دردسر درس خواندن نداشتندوتنها سه چیزرامی آموختند:اسب سواری تیراندازی وراستگویی.

تعلیمات عالی تاسن 20یا24 سالگی ادامه می یافت وبه بعضی ازفرزندان اشراف تعلیمات مخصوصی می دادندکه برای فرماندهی استانهاوتصدی مشاغل دولتی مهیا شوندولی آنچه برای همه مشترک بودفراگرفتن فنون جنگ بود.

درزمان هخامنشیان باتوسعه ی صنایع حرفه های گوناگون وسازمانهای اداری نیازمبرمی به نیروی انسانی متخصص وکارآمدبه وجودآمدوتشکیلات مذهبی وآتشکده پاسخگوی نیازها نبودبنابراین سوای آموزش دینی برای سایرعلوم محل جداگانه ای تاسیس کردواین اولین گام برای مدارس رسمی بود.

درایران باستان پیش ازآموختن الفباخواندن ونوشتن که برای همه ی کودکان ازهردسته وطبقه یکسان نبوددرمراحل بالاتربرحسب موقعیت اجتماعی خانواده های دانش آموزان رشته ی درسی وروش آموزش متفاوت می شد.فرزندان وصاحبان حرفه ها ومشاغل تحت آموزش وتربیت مربوط به طبقه ی خانواده ی خود قرارمی گرفتند.هرطبقه غالبا متون وحرفه ی طبقه ی خود رامی آموخت وبرای همان علومی که درخانواده های آنهامتمرکزبودآماده می شد.

درزمان هخامنشیان روش تعلیم وتربیت عملی بوده است برای احرازمسئولیت های اجتماعی درامورکشوری ولشکری .

به طورکلی درتعلیم وتربیت دنیای قدیم دوطریقه متداول بوده است یکی اینکه حدودبرنامه ومدت تحصیل رامعین کنندواولیای کودک را درپرورش فرزندوانتخاب آموزگارودستورتحصیل وروش آموختن آزادبگذارند.طریقه ی دیگراینست که دولت درتمام عوامل تربیت دخالت کندوازروی نقشه وتعهدعقایدخاصی را به کودکان القاءوعادات معینی رادرآنان ایجادکند 

آموزش و پرورش در دوره ی سلوکیان

در زمان سلطه جانشینان اسکندر درنجد ایران  تعلیم و تربیت رشد چشم گیری نداشت.از دلایل مهم این امر می توان به غیر ایرانی بودن سلوکیان اشاره کرد ، آنها همیشه به عنوان یک نیروی غاصب تلقی می شدند و ایرانیان بیشتر توان خود را صرف مبارزه با آنها کردندواز وجوه دیگر تمدن غافل شدند.

تأثیرآنها در آموزش و پرورش بیشتر تحت تعالیم ارسطو استاد اسکندر بود و بعد از آنان ما شاهد طبقاتی شدن شدیدآموزش نزد ایرانیان هستیم.

به عبارتی می توان گفت به دلیل جنگ ها ومبارزات ایرانیان علیه یونانیان در این دوره اطلاعات چندانی برای بررسی تعلیم و تربیت  در دست نیست

آموزش وپرورش در دوره ی پارت

پارتها شاهنشاهی اشکانی را بنیان گذاری کردند و چون ایران باز از طرف بازماندگان سلوکی ها و سپس به وسیله ی سرداران بزرگ رومی که سودای خام فتوحات اسکندر را در سر داشتند ،مورد تهدید و تجاوز بود .

اشکانیان ضمن حفظ رسوم و آداب ئ هدف های اساسی عهد هخامنشی برای ایجاد آمادگی لازم چنگی در میان مردم ،اموزش های نظامی را در درجه اول اهمیت قرار دادند.

در دولت پارت چنان که گویند یک قانون اساسی وجود داشت و این قانون حکومت شاه را محدود ساخته بود .شاه اشکانی می بایست با دو مجلس مشورت کند؛ یکی را نویسندگان رومی ،" شورای خانوادگی " نامیده اند و دیگری را مجلس سنا یا "مجلس شیوخ ".

و مجلس سوم ،مجلسی بود که این دو ترکیب می شد و آن را مغستان (مهستان) می نامیدند.

چه بسا مجادلات لفظی بسیار که میان مجالس مختلف روی می داد و انعکاس آن در خارج و میان مردم  به ایجاد علاقه و دلبستگی عمومی به کارهای سیاسی و دولتی کمک کرده است و در نتیجه مردم به آموزش های لازم درزمینه ی کشور داری و سیاست خارجی علاقمند شده و در راه بالا بردن سطح آگاهی خود از این لحاظ کوشیده اند.

اهداف آموزش

دولت اشکانی در مدت 470 سال حکومت خودتوانست بسیاری از رسوم خشن و نا هنجار اقوام مقدونی را از لوح تمدن ایران بزایدو آموزش اصیل ایرانی را جایگزین آن کند.

آنان پاسدار و دنباله رو نظام و سیستم اجتماعی ،اقتصادی  و آموزشی هخامنشیان بودند و در تعقیب اقدامات مفید اجتماعی و آموزشی هخامنشیان از جمله سیستم مالی و اقتصادی کشوری را دنبال کردند.

اشکانیان هم چنین در صنایع و علم دنباله رو هخامنشیان بودند تا بتوانند تمدن بزرگ آنها را زنده کنند.

در نسا اسناد و مدارک بایگانی شده مربوط به امور مالی پارتیان نشان می دهد که آنان با روم روابط تجاری برقرار کرد ه بودندو سیستم اقتصادی اشکانیان به نحوی با پیشرفت کرده بود که گمرک خانه هایی نیز جهت کنترل کالاهای وارداتی و صادراتی و ثبت آنها به وجود آوردند.

اسنا د فوق به عنوان بایگانی امورمالی  حسابداری مملکت که زیرنظرحسابداران آزموده ودانش آموخته اداره می شد نشان دهنده ی پیشرفت اداری ومدیریت پارتیان وتوجه آنها به آموزش و پرورش در این دوره است.

جالب است بدانیم که پیدایش و اختراع پیل الکتریکی را به اشکانیان نسبت می دهند و نمونه آنها در مناطق تحت حکمرانی ایشان یافت شده است.

عملی که امروزه آن را" گالوانوپلاستی" می نامند اولین بارتوسط ایرانیان دردوره ی پارت ها ساخته شده است وازاین گفته می توان به این نتیجه رسید که اشکانیان باید به سطح بسیاررفیعی ازآموزش وتعلیمات حرفه ای وتمدن صنعتی رسیده باشند تا موفق به اختراع چنین ابزاری شوند که دنیای متمدن صنعتی پس از 1800 سال با کشف و اختراع آن به خود می بالد.

محتوای تعالیم

به عهد اشکانیان مردم ایران در زمینه ی آموزش وپرورش به تلاش برخاستند و در زیر پرچم حکومت نوینایرانی آزادی های از دست رفته را باز یافتند و با کمک معلمین به احیای سنت ها و معنویات ملی پرداختند که حاصل کوششهای این گروه، 

دانش و تمدن عالی ساسانیان است که پرتو افکن علوم و تمدن جهان آن روز بوده است.

محتوای آموزش را بیشتر مسائل نظامی وجنگی تشکیل می دادو ورزش وتربیت نظامی به حدی در میان اشکانی ها متداول بود که در دنیای معاصر آنها ،معنی یک مرد پارتی مترادف با مرد جنگی بود و مهارت و قدرت تیراندازی سپاه پارتی تا بدان جا رسید که درآثار نویسندگان رومی نیز با اهمیت و افتخار از آنها نام برده شده است.

دین زرتشت در دوره ی اشکانی احترام و آزادی پیشین را به دست آورد و آموزش و پرورش نیز در مسیر گذشته قرار گرفت و هیربدان وموبدان زرتشتی با آزادی عمل کامل به تعلیم و تربیت مردم پرداختند.

با روی کار آمدن دوباره روحانیون زرتشتی محتوای تعالیم نیز تا حدودی رنگ و بوی مذهبی گرفت؛حاصل کوشش های ایرانیان در زمیته های مختلف آموزش و پرورش که بعد از خاتمه ی تسلط سلوکیان دوبراه آغاز گردیده بود ،نتوانست در عهد اشکانیان ظاهر گردد ولی در دوره ی ساسانیان اثرات آن آشکار گردید و به تدریج به صورت آموزشی همگانی و جهانی جلوه گر شد.

در زمان اشکانیان دو طبقه ی "ویس بدان " و"مانبدان "به گروه با سوادان اضافه گردید.

آموزش در دولت ساسانی

فرهنگ عهد هخامنشی و بعد فرهنگ ساسانی به رشد و تکامل افراد اهمیت بسیار می داده اند وشرط ارتقاء به مرحله بالاترو احرازشایستگی جهت قبول مسئولیت ها وبرخورداری ازامتیازات مرتبه ی بعد را مستلزم توفیق درمراتب قبلی می دانستند

و همین امر از ویژگی های تعلیم و تربیت در ایران است.

در زمان ساسانیان علم و دانش تجدید حیات یافت و به اوج خود رسید و مدارس هم ازنظرکمیت وکیفیت توسعه یافت.دومدرسه به نام ایرانیان یکی در"رها" و دیگری در "نصیبین" بوده اند واین دو شهر اشتهار خود را مدیون وجود همین دو پایگاه آموزشی می باشند.

اهداف آموزش

در عهد ساسانی برنامه آموزش کامل تر و پیچیده تر می شود . پیچیدگی دستگاه ها و سازمان های اداری ، ارتباط بیشتر با دیگر کشورها و ملل ، نیاز به کارگزاران ماهرتر،با سوادتر و باتجربه تر را افزون کرد و این عامل سبب تغیر در نگرش دولتمردان و توده به آموزش و پرورش بود.

تفاوت عمده آموزش و پرورش ساسانیان با هخامنشیان همانا توجه بیش ازاندازه ی

روحانیون زرتشتی و آموزش دینی دردوره ی ساسانی بود در حالی که در دوره ی هخامنشی به همه ی آموزش ها به ویژه آموزش هایی که به زندگی اجتماعی و کار ،حرفه و جنگ مربوط بود ،توجه می شد.

از اهداف مهم آموزش ، ملی گرایی ساسانیان بود و پادشاهان برای تثبیت پایه های حکومت از آیین زرتشتی بهره فراورن جستند. آنان خود را دارای فره ایزدی می دانستند و اوج طبقه گرایی را در همین دوره شاهدیم.

زبان وخط این دوره پهلوی ساسانی  بودواز کتابخانه های مهم می توان به کتابخانه های"جندی شاپور " ،"اردشیر "و "بابکان "اشاره نمود.

گفتنی است که اوستا در زمان ساسانیان جمع آوری وبهزبان پهلوی ترجمه و تدوین گردید که آن را "زند" نامیدندوبعداً شرحی از طرف مغان و هیربدان بر آن اضافه شد که به نام "پازند"معروف گردید.

محتوای آموزش

ساسانیان با شعار همبستگی و وحدت ملی و دینی و بیرون راندن اشکانیان از صفحه ی سیاست ، بساط حکومتی دیرپا را بر پهنه ی ایران بزرگ گستردند که با برخورداری ازعلوم و فنون پیشرفتته آن زمان به عنوان مقتدرترین قدرت سیاسی ،نظامی واقتصادی جهان در برابرامپراطوری روم به رقابت پرداخت و این رقابت تا جایی ادامه یافت که در کتاب "تاریخ ده هزار ساله "می خوانیم که دو قطب متمدن آن روزگار ایران و روم بودند.

این همه برخوردهای جهانی یا صلح و قدرت معنوی روحانیون که ازارکان پادشاهی ، رواج آیین زرتشت ، تدوین کتاب اوستا و شرح ها ی آن ، توجه به آیین اهورایی این کیش و منابع معرفت مبتنی بر پندارنیک و گفتار نیک ورفتار نیک ،طبقاتی شدن جامعه ی آیین عصر ساسانی و برخورداری اقلیتی محدود در برابر اکثریتی محروم   (ظهور آیین مانوی و مزدکی)نشانگر کارنامه فعال و سپید و سیاه آموزش وپرورش عصر ساسانی است که نهاد رسمی آن آتشکده ها و ابزار آموزشی آن اوستا و دیگر اندرزنامه ها و کتابهای اخلاقی بود که در آموزش های عمومی موثر می افتاد.

وظیفه ی پرداختن به آموزش طبقات برخورداراز دانش اندوزی بر عهده ی روحانیون بودو به رغم وجود بسیاری انحصار ها و امتیازات که در اختیار طبقات مرفه و بالای اجتماع قرار داشت ،بنا بر شواهد فرودستان جامعه نیز از نعمت آموزش های دینی و دانتش ابتدائی محروم نبوده اند .

هدف عمده در  پرورش روحانیون زرتشتی و شاهزادگانی که متصدی امور مملکتی بودند، بود.

پرورش بدنی ،اخلاقی ،روانی و اجتماعی را از محاسن و نیز انحصاری و تقلیدی بودن آموزش  به  ویژه از معایب آموزش و پرورش در این دوره قلمداد می شود .

شاه ساسانی تکفل آموزش و پرورش اتباع آینده اش را بر عهده خویش می دانست زیرا که ایمان داشت آبادی مملکت اهورامزدا و آبادی شاهنشاهی خودش ،سخت به این مسأله ارتباط دارد.

در سال531 میلادی خسرو اول آموزش اطفال سرراهی  را که شجره نامه ای روشن نداشتند به عهده گرفت و "به پسرانی که پدرانشان از میان رفته اند شغل و حرفه ای یاد داد که برای آن استعدادی طبیعی داشتند" .

آموزش شاهزادگان

آموزش وارث تاج وتخت توسط چهارتن انجام می گرفت ،واینان "استادان شاهی "  نام داشتند وهریک ماده ای را  درس می دهند :

مغ (موبد ):علوم فقه و ذین را  درس می دهد و ریئس استادان نیز هست.

هیربد :مذهب را آموزش می دهد.

فرزانه ی فرزانگان :اخلاق و اعتدال  و تسلط بر نفس را تعلیم می دهد.

گرانمایه گرانمایگان :ورزش ،اسب سواری و فن جنگ را می آموزد.

دانشگاه جندی شاپور

سازمان های آموزشی ایران قبل از ساسانیان عبارت بود از خانواده ، آتشکده ،آتشگاه و آموزشگاه های درباری ؛ و در دوره ی ساسانیان دبستان  و دانشگاه نیز به  آنها اضافه شد.

پیدایش دانشگاه جندی شاپور که اولین دانشگاه جهان بود در زمان سلطنت اردشیر بابکان و شاپور اول بود که تا 300 سال پس از نفوذ اسلام در ایران باقی بود و مرکز دانش جهانی محسوب می شد.

این دانشگاه در شهری به  همین نام د رمشرق شوش ،جنوب شرقی دزفول و شمال غربی شوشتر تأسیس شد.

اردشیر علاوه بر سامان دادن کشور نسبت به گرامی داشت خردمندان و نشر و توسعه علوم نیز همت گماشت .

شاپور اول گفته است :شمشیر های ما مرزها را می گشاید و دانش وفرهنگ ما دلها و مغزها را به زیر درفش ما فرو خواهد خواند.

شاپور تحت ضوابط و ملاک هایی ضمن بحث ومصاحبه و زیر نظر مستقیم خود ،دانشمندان مورد  اعتماد که به کفایت و لیاقت آنها ایمان داشت و صلاحیت آنان را بررسی و تأیید می کرد و آنگاه به  کار می گمارد.

در این دانشگاه تعصب مذهبی جایی نداشت و پیروان همه ی ادیان بدون تبعیض پذیرفته می شدند و این امر نشان دهند ی آن است که در برنامه آموزشی جندی شاپورعلاوه بر رعایت اصل مدارا و وسعت نظر و ویژگی جهان گرایی تربیتی ایرانیان اجازه می داد که  مدرسه ای با عناصر خارجی به خدمت آموزشی خود ادامه دهد بی آنکه تعصبات ملی و مذهبی در کار ان خللی وارد سازد .

در این دانشگاه استادان سریانی ،یونانی ،مسیحی و غیره تدریس می کردند که هر یک از فرهنگ خود خونی تازه وارد دستگاه آموزشی ایران ساختند.

از دوره ی ساسانیان مجموعاً 82کتاب مذهبی ،9کتاب در مورد شکار و پند ،70 کتاب د رباب علوم و فنون باقی مانده است.

اهم رشته هایی را  که در این مرکز تعلیم داده می شد ،می توان به شاخه "نظری "و "عملی "تقسیم کرد.

دروس نظری :

ادبیات ،امور مربوط به کتاب ها و کتاب خانه ها ،فلسفه ،حکمت ،حقوق قضایی، ریاضی و نجوم.

دروس عملی:

کشاورزی،دامپروری،دامپزشکی،آبیاری،قنات وکانال ،ساختمان و سبک معماری و پزشکی.

پیشرفت جندی شاپور در طب وپزشکی فزون تر از دیگر علوم بود و دارای بیمارستانی مجهز بود که دانشجویان در آن به کار عملی مشغول بودند و در آن دوره مجرمان و جانیان مستحق اعدام را برای تجربه های طبی زنده نگه می داشتند در حالی که در قرون وسطی در اروپا پزشکی تحت تأثیر معتقدات و نظریات جزمی اهالی کلیسا ،عمل تشریح تنها بر روی حیوانات صورت می گرفت و آناتومی بدن در معرض شناخت تجربی پزشکان قرار نمی گرفت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آموزش دختران

در کتاب مقدس ایرانیان هیچعبارتی را نمی توان یافت که از حقانیت دختران سخن بگوبد و ایرانیان هیچ دلیل اجتماعی یا مذهبی نداشتند که پسران را  بر دختران ترجیح دهد زیرا که وجود هر دو برایشان ب ه یک اندازه سودمند بود.

دختران علاوه بر آموزش های مقدماتی ،ادبیات ،موسیقی و تحصیلات عالی را نیز پا به پای پسران فرا می گرفتندوب درجات عالی دانش نائل می شدند .

در گات ها آمده است :"هر زن و مرد یا دختر وپسر باید در راه دانایی و بینایی خود بکوشد ،چه دانش دیده ی بیناست و هر که دانشمند نباشد کورو ناتوان است."

در ایران باستان مادر عهده دار تعلیم دختر استو دکتر مظاهری می گوید : تعلیم وتربیت دختر ایرانی جنبه ای خانگی تر از برادرش داردو دختر ایرانی به ندرت از خانه بیرون می رود .

تعلیم دختر از دو جهت بسیار مهم تلقی می شد،اول اینکه باید مادری بسیار نیکو بار آید ودوم اینکه دوختن کمربند مقدس به عهده ی دختران بود و از مهارت های مهم مذهبی و اجتماعی قلمداد می شده است .

زنان در دولت ساسانی تا اندازه ای در سایه ی دانش خودشان درصدد بر می آیند که بیشتر از پیش از رق پدرسالاری آزاد می شوند ،به طوری که در این دوره دو دختر خسرو پرویز و دوتن دیگر به مقام شاهی می رسند.

دوشیزه ی بزرگزاده "ویس دخت "از آموزش و پرورشی شایسته ی نام و مقام اجتماعی خویش بر خوردار می شود ؛درس هنر و ادب به ویژه موسیقیمی خواند و به ورزش های طبقه ی اشراف همانند جوگان می پردازد و برای یاد گرفتن شکار به  کار آموزی می رود  و می کوشد تا در پرتو سوادو فراستش از دختران توده ی مردم باز شناخته شود.

در کتاب "ماتیکان هزار دستان "به داستانی بر می خوریم که علم بالای گروهی از زنان را در امور قضا وحقوق نمایان می سازدو هم چنین می توان از"آرتمیز" نام برد که زنی است که در دربار خشایار شاه مقامی بلند دارد و شاه در کشور داری با او مشورت می کند در جنگ ایران ویونان فرمانده پنج کشتی جنگی می شود.

آتش مقدس تردید