آموزش و پرورش در عصر سلوکیان و اشکانیان
با برافکندن سلسله هخامنشی توسط اسکندر مقدونی و سپس تاسیس سلسله سلوکی به توسط یونانیان (مقدونیان) در ایران، شکوفایی فرهنگی ایران در مقایسه با دوران گذشته به واقع از میان رفت. به عبارتی در این دوره آموزش و پرورش به شیوه سنتی دچار رکود گردید. زیرا بنا به مدارک و مستندات تاریخی از سوی سلوکیان بسیاری از آتشکدهها و دیگر امکنه آموزشی ویران گردید و سعی و تلاش در یونانی کردن آداب و رسوم اجتماعی و تربیتی شد . به واقع سلوکیها عامل بزرگی در جهت یونانی کردن مشرق زمین بودند و در شهر سلوکیه علوم و دانشها و صنایع یونانی ترویج و تبلیغ میگردید. به عنوان مثال «دیوژن بابلی» و جانشین او «اپلدور» به تعلیم و تعلم فلسفه رواقی در سلوکیه میپرداختند
به طور کلی در دوره سلوکیان علم و دانش در ایران رو به ضعف و فتور نهاد و نهادهای آموزشی و مقررات حاکم بر آن تقریباً مختل گردید، اما با روی کار آمدن خاندان پارتی و آغاز زمامداری شاهان اشکانی دگر بار فرهنگ ایرانی احیا گردید و با گذشت زمان روز به روز بر غنای فرهنگی ایران آن عصر افزوده گشت. البته از تعلیم و تعلم و تربیت دوران پارتها نیز اطلاعات چندانی در دست نمیباشد. لیکن آن چه مسلم است زبان پارتیان زبانی بوده که پهلوی خوانده میشد و البته اندک تفاوتی با پهلوی ساسانی نیز داشته است که البته در اوایل عصر اشکانی زبان و خط یونانی رواج بسیار داشته است . خط اشکانیان خط آرامی بوده است و البته خط یونانی و پهلوی نیز کاربرد داشته است و همچنین نباید تصور کرد که خط میخی به طور کلی متروک شده بود، زیرا در بابل لوحه هایی که متعلق به اشکانیان است و به خط میخی نگاشته شده، یافته اند (پیرنیا، . به طور کلی در این باب میتوان اظهار داشت که پارتیان در اوایل زمامداری خویش از زبان یونانی در نگارش کتیبهها و روی سکهها استفاده میکردند و به تدریج از اواخر قرن اول میلادی استفاده از زبان یونانی کنار نهاده شد و زبان پارتی جایگزین گردید .
اشکانیان بر روی پوست آهو مینگاشتند. ازجمله سه نوشته مربوط به دوران زمامداری پارتیان در اورامان کردستان کشف شده است که هر سه بر پوست آهو نگارش یافته است و دو برگ آن به خط یونانی و سومی به زبان پهلوی و خط آرامی میباشد، البته اشکانیان از کتان و پاپیروس نیز جهت نگارش استفاده میکردند .
پارتیان به سبب ایرانی بودن و گرایش داشتن به سنتهای کهن کوشش داشتند تا نهادهای آموزش و پرورش را به سبک پیشین زنده نمایند به گونهای که در نیمه دوم حکومت اشکانی آتشکدهها رونق بسیار یافتند و آموزش و تعلیم به توسط مغان استحکام نسبی یافت و حتا برای گروههای اشراف و خاندان برگزیده آموزشگاههایی دایر گردید .
آن گونه که از تواریخ بر میآید، اشکانیان را برنامه سوادآموزی و درسی نو باوگشکانیان به جوانان خود سواری و تیراندازی و شیوههای مختلف جنگ را میآموختند و به طور کلی میتوان اذعان داشت تربیت آنها متناسب با احتیاجات ملی بود. البته اشکانیان خواندن و نوشتن نیز میآموختند لیکن این امر مختص طبقات اشراف و ممتاز جامعه بود .ان طبقات ممتاز شامل موارد ذیل بود: علوم دینی، خواندن و نوشتن، حساب، علم الاشیا و دروس علمی به سان کشاورزی، و البته لازم است ذکر گردد که اشکانیان نیز به سان هخامنشیان در روش تدریس به جنبههای عملی آموزش توجه ویژه داشتند و حتا به هنگام ضرورت معلم شاگرد را تنبیه مینمود .
نکته بسیار جالب در مورد دانش عصر اشکانی پیدایش و اختراع نوعی شبه پیل الکتریکی است که در حفاریهای قریهای در اطراف بغداد، نمونههای بسیاری از آن یافتهاند، اشکانیان از این پیلها به مقدار قابل توجهی نیروی برق به دست میآوردند و از آن جهت آبکاری مصنوعات خویش به توسط طلا و نقره استفاده مینمودند. به عبارت دیگر همان عملی را انجام میدادند که امروزه آبکاری الکتریکی نامیده میشود .
+ آموزش و پرورش در عصر ساسانیان:
با شکست اردوان پنجم و مرگ او در نبرد روی داده در قرن سوم میلادی در جلگه هرمزدگان میان او و اردشیر بابکان، سلسله اشکانی انقراض یافت . و آفتاب دولت ساسانی پدیدار گردید. آفتاب دولتی که بنا به گفتهی کریستنسن مؤلف کتاب «ایران در زمان ساسانیان» عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران باستان در دوران حکومت پادشاهان این سلسله و بالاخص خسرو اول آغاز میگردد .
در آن زمان نیز با توجه به اوضاع طبقاتی به مانند ادوار سابق، تعلیم و تربیت عالیه به تقریب ویژه خانوادههای نجبا و اشراف بوده است و مردم عادی به واقع بهرهای از آن نداشتند، لیکن به دلایل متعدد نیاز بیشتری به دبیران و کارگزاران دولتی و ماموران مالیاتی احساس میگردد و لذا تعلیم و تربیت نسبت به سابق تا حدی گستردهتر میگردد و حتا ظاهراً تعداد بسیار معدودی از طبقات غیر اشرافی و متوسط الطبقه نیز از سواد و تعلیم و تربیت مختصری برخوردار بودهاند .
در عصر ساسانی به سبب پیدایش مذاهبی نوین نظیر مانوی و مزدکی و همچنین ظهور و گسترش دین مسیح و بودا و مسائل جدید اقتصادی و سیاسی، بحث درباره علوم اجتماعی و حکومتی و غیره بیش از پیش معمول گردید و حتا در تواریخ مذکور است که پادشاهانی به سان انوشیروان بدین گونه مسائل اظهار علاقه داشته و در مباحث این چنینی شخصاً شرکت میجستند .
حکومت ساسانی همچنین با توجه به رسمیت دادن به دین زرتشت و تکیه بر آن به جهت تمرکز قدرت، ضرورت وجود دستگاههای آموزشی دینی را احساس نمود و لذا آموزشگاههای دینی که معمولاً در آتشگاهها بودند کثرت پذیرفت و ازدیاد این امکنه کثرت موبدان را نیز سبب گردید.
بدان گونه که از تواریخ بر میآید، در زمان ساسانیان سازمانهای تربیتی عبارت بودند از خانواده، مدرسه، و مدارس ویژهی بزرگزادگان که معمولاً در نزدیکی قصر شاهی ساخته میشدند .مطابق نظر کریستنسن، جوان بعد از گذراندن مراحل مختلف تعلیمی و تربیتی در سن بیست سالگی مورد امتحان و آزمون دانشمندان و هیربدان قرار میگرفت .
غلامی از خدمتگزاران دربار خسرو اول تفصیل تعلیماتی را که آموخته بود بدین طریق شرح میدهد: «در سن مقرر او را به مدرسه گذاشتهاند و قسمتهای مهم اوستا و زند را مانند یک هیربد در آن جا از بر کرده، سپس در تعلیمات متوسطهی ادبیات، تاریخ، فن بیان، هنر اسب سواری، تیراندازی، نیزه بازی و به کار بردن تبر زین را آموخته و موسیقی و سرود و ستاره شناسی را فرا گرفته و در شطرنج و سایر بازیها به حد کمال رسیده است و ... » .
همچنان که پیش از این ذکر گردید، عصر ساسانی مقارن است با شیوع و گسترش دین مسیح و همچنین ظهور مکتبهای مانوی و مزدکی و از سوی دگر توسعه و پیشرفت باورهای بودایی و عقاید و افکار چینی، که نقشی اساسی را نیز در ایجاد سازمانهای نوین آموزش در ایران ساسانی ایفا نمودند و لذا آموزشگاهها هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت توسعه یافتند و بسط پیدا نمودند. بارزترین نمونه آن دو مدرسه مشهور ایرانی یکی در «رها» و دیگری در «نصیبین» بود که هر یک حدود هشتصد جوینده دانش را در خود جای داده بودند . بنا به مستندات باقیمانده از آن دوران، مدت تحصیل در مدرسه نصیبین سه سال بود و در هر حال درطی دو دوره تابستانی و زمستانی مجالس درس برگزار میشد و برای اقامت شاگردان درآن مجموعهای متشکل از خانههای کوچک اختصاص یافته بود که در هر کدام هشت تا ده نفر میزیستند و بدون اجازه مسؤولان مدرسه حق خروج از محوطه مدرسه را نداشتند و تنها به هنگام تعطیلی مجالس درس اجازه بیرون رفتن مییافتند و معمولاً مجالس درس در آن از صبح تا شام برقرار بود .
با گسترش دین مسیح و زبان سریانی حوزههای علمی بسیاری را مسیحیان در شهرهای ایران بنا نهادند که از این مدارس عالمان بزرگی به مانند نرسی، فرهاد، رییس دیر مامتی موصل، پولس ایرانی که کتابی مشتمل بر بحث منطق برای انوشیروان نوشته و هم اکنون نیز در دست است، برخاستند .
از دگر مراکز آموزشی عهد ساسانی که میتوان بدان اشاره داشت حوزه علمی «ریو اردشیر» به ریاست معانا بیت اردشیری معروف به معانا ایرانی می باشد که به تعلیم و آموزش طب و نجوم و فلسفه در آن پرداخته میشد، از سوی دگر کلیسای نستوری واقع در حوالی مداین از مهمتری مراکز تدریس منطق و فلسفه و نجوم در عصر ساسانی محسوب می شد .
اما معتبرترین و مشهورترین مرکز آموزش عالی ایران باستان دانشگاه گندی شاپور میباشد که تا اواخر قرن سوم هجری نیز فعال بوده است و معروف است که بر سر در آن نگاشته بودند: «دانش و فضیلت برتر از بازو و شمشیر است» بنای گندی شاپور را به شاپور اول ساسانی و به قرن سوم میلادی نسبت میدهند لیکن برخی احتمال میدهند که اردشیر بابکان سنگ بنای آن را به نام پسر خویش شاپور نهاده باشد و فرزندش شاپور آن را تکمیل و به اتمام رسانده باشد .
در دانشگاه گندی شاپور علیرغم این که فلسفه، ریاضیات، ادبیات و الهیات تدریس میگشت و حتا دانشکدهای برای نجوم و رصدخانهای نیز جهت رصد ستارگان در آن ساخته شده بود . شکی بیش از سایر علوم رونق داشت و برخی از نامدارترین استادان طب و داروسازی که از گندی شاپور فارغ التحصیل گشتند نظیر بختیشوع و ماسویه و یوحنا بن ماسویه، تألیفاتشان پایهگذار اساس علم طب در تمدن اسلام شد .
روی هم رفته اساتید گندی شاپور از سه دسته تشکیل می شدند :
- مسیحیان سریانی که ساکن و تبعه ایران و در حقیقت ایرانی بودند.
- ایرانیان اصلی که زبان پهلوی و دین زرتشتی داشتند.
- علمای هندی که نسبت به دو گروه دیگر در اقلیت بودند .
اهمیت و اعتبار دانشگاه گندی شاپور که بیمارستان و همچنین کتابخانه بزرگی با هزاران جلد کتاب را نیز شامل میشد . از عهد زمامداری خسرو اول فزونی یافت. زیرا به سال 529 میلادی «ژوستینین» امپراتور روم مدارس آتنی را تعطیل ساخت و در نتیجه جمعیت فلاسفه پراکنده گشت. هفت تن از فیلسوفان تحت تعقیب و فراری عصر تعصبات مذهبی کلیسایی بیزانس به ایران مهاجرت مینمایند و در دربار انوشیروان مورد استقبال و احترام قرار میگیرند .این هفت دانشمند که به سه گروه استادان سابق الذکر گندی شاپور اضافه گشتند و به تدریس و تعلیم پرداختند عبارت بودند از: دمسقیوس سوریایی، سیمبلیتیوس کلیکیایی، یولامیوس فروگی، پریسیکیانوس لودیهای، هرمیاس فینیقی، اپیدوروس غزی، و دیوجانوس فینیقی .
البته اقدامات پادشاهان ساسانی در حمایت از دانش محدود به همین اقدامات نبود بل که در این راه به فعالیتهای دگری نیز دست یازیدند. از جمله اردشیر بابکان، موسس سلسله، متخصصان ویژهای را به هند و بین النهرین و شهرهای بیزانسی نزدیک فرستاد تا آثار مهم را گردآوری نمایند. شاپور فرزند و جانشین او نیز چنین کوششی به خرج داد و پزشکان یونانی را به ایران فراخواند تا به مطالعه پزشکی بپردازند . از سوی دگر، خسرو انوشیروان نیز پزشک مخصوص خویش «برزویه» را به سفر هند برای به دست آوردن کتب ارزشمند گسیل میدارد که او کتب بسیاری را از هند به ایران منتقل و به زبان پهلوی ترجمه نمود که از جمله مشهورترین آنها میتوان به کلیله و دمنه اشاره داشت .
همان گونه که پیشتر ذکر گردید، در عهد ساسانی دو مکتب نوین مزدکی و مانوی صفحاتی نوین را در تاریخ فلسفه ایران گشودند که در جای خویش قابل توجه است. مزدکیان و مانویان نیز به تبلیغ و تعلیم اصول خویش پرداختند و به خصوص حکمت مانوی از مرزهای ایران خارج گردید و در گستره وسیعی از دنیای آن روز یعنی از چین تا سرزمین گل (فرانسه امروزی) هوادارانی یافت .مانی همچنین کتب بسیاری را برای ترویج آیین خویش نگاشت از جمله کتابهای «کفالایا» [که در واقع مجموعه سخنان مانی است که شاگرداناش پس از مرگ وی گردآوری و ترجمه کردهاند] و «شاپورگان». جالب است که مانی برای سهولت آموزش اصول آیین خویش به مردم عامی و بیسواد، در کتب خویش از تصاویر زیبا سود میجست و به همین سبب او را مانی نقاش نیز لقب داده بودند. یکی از معروفترین کتابهای او که تصاویر زیبا در آن جلوه گر بود کتاب «ارژنگ» میباشد. مزدک نیز با نشر افکار خویش که به مرام اشتراکی اشتهار دارد و بسیار به فلسفه کمونیستی امروزین شباهت داشت در واقع از نیروهای موثر در فرآیند تعلیم وتربیت عصر ساسانی بوده است، او نیز کتابی را برای تعلیم و تبلیغ آیین خویش نگاشته بود که اکنون از میان رفته است لیکن در منابع عربی قرون اولیه اسلامی به دو ترجمه ابن مقفع و ابان لاحقی ازآن اشاره شده است .
خلاصه مطلب این که آموزش و پرورش عصر ساسانی را میتوان در چند جمله به شرح ذیل بیان نمود:
در روزگار ساسانیان تحولات اجتماعی، سیاسی و پیشرفت دانش و هنرهای گوناگون و همچنین ارتباطات بین المللی و توسعه اندیشهها و همچنین پیوند دیانت با حکومت سبب گردید تا آموزش و به ویژه آموزش عالی علیرغم محدودیتهای برآمده از تمایزات طبقاتی در مرتبه والایی قرار گیرد.
نوشتهی: سورنا گیلانی