مجسمه فردوسی

۶۰ سال است که فردوسی با شاهنامه‌اش و کودکی که کنار پایش نشسته، وسط یکی از میدان‌های اصلی تهران ایستاده و به شهر و مردمش نگاه می‌کند. شاید بعد از گذشت این همه سال، دیدن این مجسمه برای مردم عادی شده باشد، اما این موضوع از ارزش هنر دست هنرمند ایرانی کم نکرده است.

 مورخان متفقا «ابوالقاسم فردوسي» را تنها فرد در سراسر تاريخ بشر خوانده اند كه بدون هرگونه دریافت، همه عمر خود را صرف زنده كردن تاريخ وطنش (ايران)، خصلت هاي نيك هموطنان (ايرانيان) و زبان نياكان (زبان پارسي) و شناساندن فرهنگ و تمدن كهن ميهنش كرد و به نوشته مرحوم دكتر رضا زاده شفق، شصت هزار بيت شعر گفت تا شكوه ايران باقي بماند و باعث افتخار و دلگرمي نسلهاي بعد باشد تا بدانند كه چه ميراثي گرانبها و با عظمت برايشان باقي مانده است و با همه توان بكوشند كه اين ميراث همچنان سربلند و بزرگ و عزيز باقي بماند. فردوسي براي به نظم در آوردن تاريخ ايران، اسناد فراوان خواند كه خود او گفته است:
     «بسي رنج بردم بسي نامه (مكتوب و سند) خواندم ـ زگفتار تازي (اسنادي كه به زبان عربي نوشته شده بود) و از پهلواني (اسنادي كه به پارسي دوران اشكاني و ساساني بود)».
     به مناسبت هزار ساله شدن فردوسي كه ايرانيان بايد هميشه مرهون زحمات، احساس و عواطف وطندوستانه او باشند يك هفته در سراسر كشور جشن گرفته شده بود، مجلس با تصویب قطنعامه از او تقدیر کرده بود و بهترين خيابان و ميدان تهران به اسم او نامگذاري شده است. در همان هفته در خيابان تخت جمشيد (طالقاني) تهران زيباترين مدرسه نوبنياد كشور به نام فردوسي نامگذاري شد كه درسالهاي 1350 و 51 در زمين اضافي آن اداره كل آموزش و پرورش تهران بنا گرديد. در شهرهاي ديگر مدارس و تالارها و خيابانها به نام فردوسي نامگذاري شد و بعدا مدارس تازه ساز و دانشگاه، كه اين قدرشناسي ها باز هم براي مردي كه گفت: چو ايران نباشد تن من مباد و ... و «همه سر به سر تن به كشتن دهيم ـ به از آن كه ايران به دشمن دهيم»، كم است.

     ۲۴سال از درگذشت ابوالحسن صدیقی، خالق مجسمه‌ی فردوسی، می‌گذرد. هنرمندی که با انگشتان هنرمندش و ساخت ده‌ها مجسمه از مشاهیر ایران، نقش پررنگی در خاطره‌ی تصویری مردم این سرزمین داشته است. 20 آذرماه سال‌روز درگذشت اوست.  

 می گویند وقتی در 23 تیرماه 1330 آورل هریمن، مشاور ترومن (رییس‌جمهوری وقت آمریکا) برای میانجیگری بین ایران و انگلیس وارد تهران شد و مردم به نشانه‌ی اعتراض در میدان فردوسی جمع شدند و تا بهارستان تظاهرات کردند،‌ هنوز مجسمه‌ی فردوسی در این میدان نصب نشده بود.

مجسمه‌ی فردوسی را 17 خردادماه 1338 در یک مراسم باشکوه در میدان نصب کردند و حالا 55 سال است که وسط یکی از میدان‌های مرکزی و شلوغ تهران پابرجاست.

سال 1337 بود که انجمن حفظ آثار و میراث ملی پیشنهاد ساخت مجسمه‌ای از فردوسی را برای نصب در میدان، به ابوالحسن صدیقی داد. صدیقی در آن زمان یکی از بهترین هنرمندان مجسمه‌ساز ایران بود که فعالیت هنری‌اش را در ایتالیا پیگیری می‌کرد. علاقه‌ی این هنرمند به شاعر پرآوازه‌ی ایرانی به‌حدی بود که از این پیشنهاد استقبال کرد و کار ساخت مجسمه‌ی فردوسی را در مدت یک سال به پایان رساند. مجسمه از جنس سنگ مرمر کارارا و به ارتفاع سه متر ساخته شد.

در کنار پای فردوسی، مجسمه‌ی یک کودک وجود دارد که به گفته‌ی فرزند ابوالحسن صدیقی، تندیس «زال» است؛ زال یکی از شخصیت‌های محوری شاهنامه و پدر «رستم»، معروف‌ترین پهلوان اساطیری ایران است. به‌نظر می‌رسد خاص بودن داستان زندگی زال و رها کردن او در کوه به‌دست پدرش (سام) به‌خاطر داشتن موهای سفید و بزرگ شدن او در کنار سیمرغ، دلیل انتخاب این شخصیت توسط صدیقی برای قرار گرفتن در کنار تندیس خالق شاهنامه بوده است.

فریدون صدیقی، فرزند این هنرمند مجسمه‌ساز، در گفت‌وگویی درباره‌ی علاقه‌ی پدرش به ادبیات و شاعران بزرگ ایران، گفته است: «پدر من در طول زندگی عاشق سه شخصیت فرهنگی بود؛ خیام، فردوسی و سعدی. او شاهنامه فردوسی را حفظ بود. اصلا حرف زدنش فردوسی‌وار بود. هرجا هم که صحبت می‌کرد به هر حال ناخوداگاه دو بیت از شاهنامه فردوسی داشت. او به مجسمه‌ای که از این شاعر بزرگ ساخته و در میدان فردوسی نصب شده است، علاقه‌ی خاصی داشت.»

در طول این ۶۰ سال، مجسمه‌ی فردوسی دچار آسیب‌هایی مانند کنده شدن انگشتان و ترک خوردن شده است. در جریان انقلاب نیز مجسمه مورد حمله‌ی عده‌ای قرار گرفت و سر آن کنده شد که بعدها مرمت و جای‌گذاری شد.

مجسمه‌ی فردوسی به‌خاطر قرار گرفتن در یکی از میدان‌های مرکزی تهران، شاهد ازدحام و رفت‌وآمد آدم‌ها و اتومبیل‌های زیادی است. این شلوغی هر سال، آلودگی‌هایی را بر تن این تندیس می‌نشاند. برای همین چند سال یک‌بار شهرداری با بستن داربست‌هایی به دور این مجسمه، آن را تمیز می‌کند.

مجسمه فردوسی در رم/اثر ابوالحسن صدیقی

تندیس ایستاده‌ی فردوسی در تهران، تنها مجسمه‌ای نیست که صدیقی از این شاعر ایرانی ساخته است. او چند مجسمه از فردوسی ساخت که یکی از معروف‌ترین آن‌ها در «ویلا بورگز» (یکی از پارک‌های شهر رم در ایتالیا) نصب شده است. آن تندیس 185 سانتی‌متری نیز از جنس مرمر سفید است.

«گوستینوس آمبروزی» - مجسمه‌ساز ایتالیایی - پس از دیدن مجسمه‌ی فردوسی در «ویلا بورگز» ایتالیا گفته بود: «دنیا بداند، من خالق مجسمه فردوسی را «میکل آنژ شرق» شناختم. میکل آنژ بار دیگر در مشرق زمین متولد شده ‌است.»

ابوالحسن صدیقی، نقاش و مجسمه‌ساز ایرانی در سال 1273 در محله‌ی عولادجان تهران متولد شد. او پس از گذراندن دوران ابتدایی به مدرسه‌ی آلیانس رفت و به تحصیل در رشته‌ی نقاشی پرداخت. او برای ادامه‌ی کار به کلاس‌های کمال‌الملک در مدرسه‌ی صنایع مستظرفه رفت و با هنرش او را تحت تأثیر قرار داد. مدتی بعد صدیقی به مجسمه‌سازی علاقه‌مند شد و تصمیم گرفت آن را به‌صورت حرفه‌ای دنبال کند. پیش از صدیقی، هیچ استادی در این زمینه در ایران فعالیت نکرده بود.

ابوالحسن صدیقی در طول عمر خود، بیش از 80 مجسمه ساخت و تابلوهای نقاشی بسیاری را از خود باقی گذاشت. مجسمه‌ی برنزی «نادرشاه افشار» در مشهد، مجسمه‌ی برنزی «امیرکبیر» در پارک ملت تهران، مجسمه‌ی مرمری «ابوعلی سینا» در میدان بوعلی همدان، مجسمه‌ی «خیام» در پارک لاله تهران، مجسمه‌ی «یعقوب لیث‌ صفاری» در ورودی شهر دزفول و مجسمه‌ی مرمری «سعدی» در شیراز از معروف‌ترین آثار این هنرمند به‌شمار می‌روند.

صدیقی 20 آذرماه سال 1374 پس از یک عمر فعالیت هنری درگذشت.

مجسمه سعدی/اثر صدیق

مجسمه ابوعلی سینا/اثر صدیقی

مجسمه امیرکبیر/اثر صدیقی

  مجسمه خیام اثرصدیقی 

خبرگزاری ایسنا وتاریخ ایرانیان دراین روز