یادی ازنخستین هنرمندان قربانی تصادف اتومبیل ...
در پایان شب دوم آذر ماه سال ۱۳۰۵ هجری خورشیدی برای بازگشت درویش خان از محفل موسیقی به خانه درشکهای دو اسبه کرایه میکنند و استاد سوار بر درشکه به طرف خانه حرکت مینماید. درآن زمان خودرو به تازگی وارد خیابانهای شهر شده بود و شمار آنها به سختی به پنجاه دستگاه میرسید. زمانیکه درشکه درویش خان از خیابان امیریه به سمت شمال میپیچد، خودرو فوردی از جهت مخالف بادرشکه و اسبهای آن برخورد میکند، اسبهای درشکه درجا تلف میشوند و استاد از درشکه به بیرون پرتاب شده و از ناحیه سر به زمین برخورد میکنند، بی درنگ مردم رسیده و زخمی را به بیمارستان نظمیه تهران که بهترین بیمارستان آن زمان تهران بود میرسانند. ولی ضربه سنگین بوده و استاد گرانقدر موسیقی ایران پس از ۵ روز، به انگیزه ضربه مغزی فوت مینماید.
فروغ فرخزاد
وی که به گفته خودش قلبش را، چون جامهدانی کهنه در مخملی سبز میپیچید، شاعر نامدار و معاصر ایرانی بود که ۵ دفتر شعر از خودش به یادگار گذاشت. فروغ درباره بزرگترین آرزوی زندگیاش گفته بود: «آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است. من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بیعدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است.»

فروغ فرخزاد
فروغ در سن ۱۶ سالگی با پرویز شاپور (طنزپرداز) ازدواج کرد که ازدواجی نافرجام بود. پس از این جدایی، فروغ تصمیم گرفت که سفر کند و زندگی به سبک اروپایی را تجربه کند. با آنکه زندگی روزانهاش به سختی میگذشت، اما به تئاتر، اپرا و موزه میرفت و در این دوره زبان ایتالیایی، فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ به اروپا و آشناییاش با فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمینهای برای دگرگونی فکری در او فراهم کرد. هرچند که یکی از افرادی که نقش زیادی در تحول فکری فروغ داشت، ابراهیم گلستان بود. نامههایی منتشر شده از فروغ وجود دارد که نشانگر وجود رابطه عاشقانه میان این دو است.
او در میانه سالهای ۱۳۴۲–۴۳ یک بار دست به خودکشی زد. یک جعبه قرص «گاردنال» خورد که کار را تمام کند، اما خدمتکارش در هنگام غروب متوجه شد و او را به بیمارستان البرز برد. شاعر مجموعههای «اسیر»، «عصیان»، «دیوار»، «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» در ۳۲ سالگی مسیر زندگیاش متوقف شد؛ وقتی در ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ هنگام رانندگی خودروی جیپ ابراهیم گلستان در جاده دروس - قلهک برای تصادفنکردن با اتومبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت.
دوستان و علاقهمندانش او را در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپردند.
مهوش متولد 1299 – فوت1339 : با نام اصلی معصومه بروجردی ابتدا در عروسی آواز میخواند و سپس در چند فیلم نیز ایفای نقش کرد وی در شب 26 دی ماه در حال رانندگی ب خودری فولکس کارمن خود در خیابان شاه تهران بود که در تصادف با یک تاکسی کشته شد این خبر رکورد فروش روزنامه را در ایران شکست.
مهوش در اوائل سده ۱۴ خورشیدی در شهر زیبای بروجرد به دنیا
آمد . کودکی را در همین شهر گذراند اما در نوجوانی با خانواده به
تهران رفت. وی در تهران به یکی از گروههای موسیقی شاد و
محفلی پیوست که به اجرای موسیقی زنده در مجالس عروسی و
کافهها میپرداخت. مهوش بعدها با یکی از اعضای همین گروه به نام
حسن زاده ازدواج کرد . حسن زاده نوازنده ویولون بود و بعدها مهوش
را در کافههای مختلف همراهی میکرد. صدای خوش و رقص
هنرمندانه مهوش باعث شد تا پای وی به کابارههای معروف تهران
باز شود . مهوش بعدها به هنرپیشگی در فیلمهای آن زمان
(فیلمفارسی) نیز پرداخت که برای وی شهرتی در سطح کشور به
دست آورد .
مرگ: ۱۳۳۹ تهران
مهوش خوانندهء محبوب کوچه و بازار معرف خاص و عام است.
نیکوکاری و جوانمردی و لوطی منشی اش از او یک زن استثنائی
ساخت، تا آن حد که در تشییع جنازه اش هزاران تهرانی شرکت
کردند و به روایتی یک سر تشییع کنندگان در شهر ری و سر دیگر
به شاه عبدالعظیم می رسید. در یکی از شماره های فصل نامهء
کاوه (چاپ آلمان) گزارش دقیقی از تشییع جنازهء تاریخی مهوش
انتشار یافته که در نوع خود سندی بی نظیر محسوب می شود.
تاریخ ایرانیان دراینروز -مشاهیربروجرد ..