۱۶ مهر ماه روز جهانی کودک است . این کشور شدیدا محتا ج توجه به نسلی است که بعد از ما گرداننده چرخهای اقتصادی سیاسی و .... این جامعه خواهد بود .
امارهای مورد استفاده در این  مطلب هر چند خیلی جدید نیستند .اما اینکه به چه میزان تغییر کرده اند قابل بحث است
 
در تحقیقی که از 2240 نفر از نوجوانان دبیرستانی ایران انجام شده است، 60 درصد کودکان آزار دیده اند. 61 درصد آنها آزار جسمی، 33 درصد آزار روانی و 6/6 درصد آزار جنسی را تجربه کرده اند. در 22 درصد موارد آزارگر عضو خانواده، 31 درصدخویشاوندان نزدیک و 16 درصد آشنای خانوادگی بوده اند.
آمارهای رسمی نشان می دهد که حدود 3/1 درصد کودکان بین 14-6 سال به کا راشتغال دارند وبه مدرسه نمی روند. این رقم در مناطق شهری 5/0  و در مناطق روستایی 4/2 درصد است.
بخشی از این کودکان در آسیب پذیرترین گروه سنی قرار دارند، همچنین در این سنین کار رسمی برای آنان امکان پذیر نیست بنابراین بی شک این کودکان پس از منع ا زمدرسه تنها یک راه پیش رو دارند: مشاغل کاذب. آنان به خیابان ها، کارگاه ها و کارخانجات نمور و کثیف، کوره پزخانه ها و چنین محیط هایی راه می یابند.

کودکان خیابان را به چهار گروه تقسیم می کنند: کودکان مهاجر، کودکانی که در خانواده های پر تنش زندگی می کنند و یا کودکان طلاق، کودکان خانواده های فقیر و کودکان بی سرپرست.

اکثر کودکان خیابانی از نظر بیماری های عفونی و روانی در وضعیتی خطرناک به سر می برند. طبق یک تحقیق اپیدمیولوژیک بر روی تعداد زیادی کودک خیابانی جنوب شهر تهران، 66 درصد کودکان به بیماریهای عفونت های انگلی روده ای، 10درصد به عفونت های اداری،96 درصد به پوسیدگی دندان ها و بیماری های لثه و 24 درصد به عفونت های پوستی مبتلا بودند.

در مرحله ای دیگر 87 کودک خیابانی ساکن منطقه 12 شهرتهران مورد بررسی قرار گرفتند. در این گروه که میانگین سنی شان 11 سال بوده، این آمار به دست آمده: 1/16 درصد کودکان مورد مطالعه مصرف سیگار و 1/9 درصد کودکان مصرف مواد مخدر داشته اند. ضمن آنکه افکار خودکشی در 7/5 درصد کودکان به اثبات رسیده است، 5/10 درصد کودکان دچار افسردگی بوده و 5/10 درصد هم قبلا افسردگی داشته اند. در مجموع در 4/61 درصد از کودکان افسردگی گزارش شده است.

27 درصد کودکان افسرده بی سواد بودند،2/13 درصد کودکان مبتلا به افسردگی سیگار و 5/7 درصد آنان مواد مخدر مصرف می کرده اند. در مجموع 21 درصد از کودکان مورد مطالعه (13 درصد پسرو 9/9 درصد دختر) و 15 درصد کودکان مبتلا به افسردگی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند که 1/11 درصد توسط وابستگان، 1/11 درصد توسط دوستان و 5/5 درصد توسط افراد غریبه مورد سوء استفاده جنسی واقع شده بودند.

در مرحله سوم تحقیقی روی 103 کودک خیابانی ساکن د رمیدان شوش انجام شد. میانگین سنی این کودکان 10 سال و میانگین سال های تحصیل 6/5 سال بوده است، 9/20 درصد این کودکان مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتند و 40 درصد پسران و 80 درصد دختران مورد مطالعه از درجاتی از افسردگی رنج می برند، 8/5 درصد کودکان مورد مطالعه سابقه خالکوبی ، 4/18 درصد سابقه ابتلا به زردی و 2/25 درصد سایقه ابتلا به زردی در میان افراد خانواده داشته اند. 6/14 درصد کودکان سابقه اعتیاد در خانواده را تایید کرده اند و 9/35 درصد آنان سابقه خارش پوستی و 7/10 درصد سابقه ادرار تیره رنگ را تایید کرده اند.

نتیجه آزمایش ایدز و هپاتیت C در تمام کودکان مورد مطالعه منفی بوده اما 4/17 درصد کودکان (6 پسر و 12 دختر) به هپاتیتB  آلوده بوده اند.

کودکان خیابان و کار اکثرا ازسوء تغذیه رنج می برند. به طور کلی طبق آمار ماهنامه داخلی یونیسف 11 درصد کودکان ایرانی کم وزن اند و دچار سوء تغذیه هستند که اکثریت آنان را کودکان کار و خیابان تشکیل می دهند.

این کودکان همچنین از کم خوابی نیز به شدت رنج می برند، چرا که اکثر ساعات خود را در حال کار آن هم در آلودگی محیطی و هوا به سر می برند که باعث بی حالی آنها می شود.

گروه هایی از این کودکان که به صورت باندهای سازمان یافته به فروشندگی در خیابان ها و یا تکدی گری مشغول اند تحت شرایطی بسیار سخت و طاقت فرسا زندگی می کنند. تغذیه نامناسب، بی خوابی  و عدم امنیت جسمی و جنسی به شدت این کودکان را تهدید می کند. این کودکان را برای کنترل دقیق و عدم برقراری ارتباط با مردم همواره در ترس و خشوننت جسمی نگه می دارند. بخش دیگری از این کودکان کا ردر کارگاه ها مشغول به کارند. اکثرن این کارگاه ها محیطی کاملا غیر بهداشتی و کار سنگین و ساعات کا رطولانی دارند. کودکان از امنیت کاری و جسمی و بهداشت کافی و تغذیه مناسب برخوردار نیستند.

کارگاه های تراشکاری، نجاری، مکانیکی، برشکاری، و کوره پزخانه ها کارگاه هایی هستند که کودکان بیشترین اشتغال را در آن ها دارند.

 آنچه در این میان باعث تاسف است اینکه تا مدتی پیش حتی کودکان وامانده از تحصیل و خبره، در کارطاقت فرسا یشان تشویق نیز می شدند. به عنوان مثال، سال 71 یک دختر 9 ساله مقام اول بافندگی فرش را کسب کرد ودر سال 74 یک دختر 12 ساله از ورامین در مدت 8 ماه، بافت یک فرش 17 متری را به پایان رساند و باز نیز در سال 74 یک کودک 5 ساله لرستانی به عنوان استاد بافندگی شهر معرفی شد و در این میان هیچ کس نپرسید کودک 9، 12 یا 5 ساله در کارگاه فرش بافی چه می کرده؟ و چرا ساعاتی را که انرژی کودکانه اش را پای دار صرف کرده در مدرسه نبوده؟

همه این ارقام و آمار نشانگر آن است که در گوشه و کنار این سرزمین کودکان درست در سنینی که باید پای کلاس های درس و برنامه های آموزشی حاضر باشند ، مشغول کار در شرایط بد و ناامن هستند. آنان از انواع خشونت ها رنج می برند و از کلیه امکانات آموزشی، بهداشتی ، تغذیه مناسب و ... محروم اند در حالیکه هیچ نهاد دولتی مسئولیت خود را در قبال آن ها اعمال نکرده و هیچ گونه حمایت از آنان به عمل نیامده و اندک حمایتی که نسبت به آنها اعمال می شود از سوی سازمان های غیر دولتی و مردمی است.  

در این میان آنچه مهم است اینکه زندگی هزاران کودک ایرانی رو به تباهی پیش می رود و اینان نسلی آماده بزهکاری و اعمال جرم های مختلف اند و در آینده نیز پدران و مادران کودکانی چون خود خواهند بود. برای سلامت جامعه و کودکان کشورمان به آینده آنان بیندیشیم. فرصتی برای کودکان کار و خیابان نمانده است.

منبع:

روزنامه شرق شماره های 596،  662 ، 639