در جامعه ی پیشرفته امروز، افراد به مهارت کسب و استفاده از دانش و کار کردن با دیگران نیاز مبرم دارند. توسعه ي روزافزون فن آوری ها و سرعت و پیچیدگی زندگی جدید، انسانی را می طلبد که بتواند خود را با همان سرعت با شرایط دنیای جدید منطبق سازد.

برای تربیت چنین انسانی در برنامه های درسی مبتنی بر تفکر، تلاش می شود تا دانش آموزان مفاهیم کلیدی و ابزار لازم برای ساختن و به کار بردن را به طور عمقی کسب کنند. به جای درگیر شدن با مهارت های ساده و مجزا از هم، با فعالیت های پیچیده و کل نگر Holestic درگیر شوند و از این طریق برای چالش های دنیای فردا آمادگی بیشتری به دست آورند.

دانستن مطلب و توانایی به کارگیری آن در موقعیت های جدید و ناشناخته دو مسأله متفاوت است.آن چه که فرد برای زندگی خود نیاز دارد، تنها دانستن و دانش نیست. دانستن شرط لازم برای یادگیری است، اما کافی نیست.به هرحال با تغییر در شیوه های آموزش و تدریس، شیوه های آزمون و اندازه گیری نیز ناگزیر باید در جهت اندازه گیری فرآیندهای ذهنی و بازده هاي حاصل از این فرآیند تغییر کند.

در روش های نو که به شیوه ی علمی معتقدند، برای سنجش فرآیندهای ذهنی و بازدهی آموزشی تلاش می شود تا دانش آموزان در موقعیت های حل مسأله قرار گیرند؛ مسأله ای که نه یک پاسخ صحیح بلکه می تواند راه حل های مختلف داشته باشد. در این موقعیت به دانش آموزان فرصت داده می شود با استفاده ازمنابع موجود که در اختیارشان قرار دارد، با مسأله به صورت فعّال برخورد کنند؛ روش های مختلف حل مسأله را مورد آزمایش و بررسی قرار دهند؛ به قضاوت درباره نتایج حاصل از هر پرسش بپردازند و در جریان آزمایش، تجربه و بررسی، راه حل مورد نظر و مناسب را پیدا کنند.

واژه هاي كليدي:

يادگيري :هیلگارد ورنر یادگیری را فرآیند ایجاد تغییرات نسبتاً مطلوب و پایدار در رفتار بالقوه فرد در اثر تجربه می داند. یادگیری در برگیرنده ی طرز نگرش، تفکر، مهارت های ذهنی و مهارت هاي فیزیکی است. در قرن حاضر یادگیری بر چهار ستون اصلی یعنی یادگیری چگونه دانستن- چگونه انجام دادن، چگونه با دیگران زیستن و چگونه شدن استوار است.

ارزیابی: در فرهنگ دهخدا این طور معنی شده است: عمل یافتن ارزش هر چیز. در فرهنگ معین به معنای سنجش و بررسی هرچیز و برآورد کردن ارزش آن مي باشد. یکی از انواع آن ارزیابی مستمر است که در اصل با هدف شناخت و سنجش توانایی ها و برآورد کردن فعالیتهای فراگیران و ایجاد بستر مناسب برای پیشرفت تحصیلی و تربیتی و اخلاقی طراحی شده است. در حال حاضر تفاوت کلمه های ارزیابی و «ارزشیابی» و شیوه ی کاربرد آن ها در فرآیند آموزش و پرورش، کاملاً محسوس است. در اغلب مدارس، عمل ارزشیابی رونق بیشتری دارد و ارزیابی که محتاج تأمّل بیشتر معلم در رفتار و کردار و خلق و خو و استعداد دانش آموز است، به آسانی انجام نمی شود.در حالي كه در مراحل اولیه، بایستی به ارزیابی مستمر فعالیت های بچه ها اقدام کرد و در مراحل نهایی است که می توان به کیفیت رشد یا رکود فعالیت ها و رفتارها و تعاملات دانش آموزان، کمیت خاصی را اختصاص داد و به ارزشیابی پرداخت. اگر تصور کنیم، با امتحان گرفتن مکرر هفتگی و ماهانه و نمرات پی در پی، به هدف ارزشیابی رسیده ايم ، سخت در اشتباهیم. ارزشیابی از فعالیت های آموزشی و پرورشی، یکی از وظایف مهم هر نظام آموزشی و پرورشی در دنیاست.

ارزشیابی جزء جدایی ناپذیر و اساسی در فرایند یاددهی و یادگیری است. به طوری که اگر معلم شکل اجرای آن را هرگونه انتخاب کند، اندکی از آثار آموزشی آن نمی کاهد. ولی باید باور داشته باشیم که ارزشیابی هم مانند آموزش و یادگیری فرآیندی مستمر است. فرآیندی که بخشی از آموزش است و به یادگیری دانش آموزان کمک می کند.

طرح مسأله

چند سالی است که موضوع تغییر در نظام های ارزشیابی مورد توجه قرار گرفته است، که از آن جمله می توان به ارزشیابی مستمر در نظام آموزشی و چالش هایی که از این رهگذر در ذهن فراگیران ایجاد می شود، اشاره کرد. همچنین تغییر ارزشیابی كمّي به کیفی كه در مورد دانش آموزان دبستانی به آزمون گذاشته شده است. تغییر دیگر، طرح مسأله ارزشیابی مستمر است. در نگاهی مقدماتی، می توان سه دلیل عمده بر لزوم ارزشیابی مستمر برشمرد:

1- نمره ی پایان نیمسال یا پایان سال نباید تنها ملاک ارزشیابی عملکرد تحصیلی تلقی شود.

2- آشنا نبودن و آشنا نشدن دانش آموزان با شرایط و فضای امتحان در طول سال و مواجهه ناگهانی با امتحان پایان سال، به اضطراب آنان خواهد انجامید.

3- ارزشیابی مستمر به انگیزه ای برای مطالعه ی دانش آموزان تبدیل می شود و چالش مداوم در اثر امتحانات، به تعمیق یادگیری، انباشته نشدن درس ها و عدم فراموشی کمک می کند.

با توجه به نکات یادشده، ارزشیابی مستمر مسأله ای منطقی به نظر می رسد اما ببینیم ارزشیابی مستمر در شرایط فعلی چگونه انجام می گیرد؟ آیا امتحان گرفتن تنها شکل ارزشیابی مستمر است؟ آیا امتحان تنها راه درگیرکردن دانش آموزان با موضوع درس و ایجاد انگیزه برای مطالعه در آنان است؟ آیا ارزشیابی مستمر به شکل امتحان، به اضطراب مداوم دانش آموزان به خصوص آن هایی که برای نمره ی بالا تلاش می کنند، نمی انجامد؟البته به این مسائل، افزایش حجم کار معلمان به خاطر تصحیح اوراق امتحانی را نیز باید اضافه کرد.گفت و گو با دانش آموزان نشان می دهد که آن ها از دادن این همه امتحان خسته شده اند و معلمان هم از شرایط فعلی راضی نیستند.البته نباید نادیده گرفت که بیشتر معلمین ما فرصت و انگیزه ی استفاده از روش های دیگر و متنوع را ندارند. همه ی ما می دانیم که امروزه بر مشارکت بچه ها در امور آموزشی تأکید می شود ولی در عمل، بیشتر به دنبال پرسش و پاسخ به سبک قدیم هستیم. در صورتی که فلسفه ی ارزشیابی، بر تشخیص و نظر معلم در مورد هر دانش آموز به طور خاص استوار است.از طرف ديگر خود ما معلمين نيز احساس مي كنيم كه اطّلا عاتمان درزمينه هاي مختلف آموزشي ،به روز نيست و نمي توانيم جوابگوي بچه ها باشيم . پس لزوم تبادل نظر در زمينه هاي مختلف آموزشي ،پرورشي ، ارزشيابي و..... مطرح مي شود .  

ماهیت ارزشیابی

ارزشيابي تحصيلي ،فعاليتي است كه معلم در جريان تدريس انجام مي دهد. درواقع ،ارزشیابی عین آموزش است، جزئی از آموزش است و جدائی آموزش از ارزشیابی امکان پذیر نیست. ارزشیابی از هر نوع که باشد، بر گرفته از نوع روش تدریس است.به عبارتي، ارزشیابی محکی است که معلم با آن، میزان یادگیری فراگیر را می سنجد. اگر معلم نفهمد که بچه ها چه قدر یاد گرفته اند و چه قدر به اهداف تعیین شده رسیده اند، نمی تواند قدم های بعدی آموزشی را بردارد. در واقع ارزشیابی، هم وسیله ای است برای تعیین اهداف معلم به منظور تدریس و هم وسیله ای برای ایجاد انگیزه ی بیشتر در یادگیری فراگیران است. وقتی بچه ها آگاه شوند که چقدر یادگرفته اند و چه قدر تسلط دارند، آماده می شوند و بهتر و بیشتر یاد می گیرند. متأسفانه در جامعه ی ما ارزشیابی فقط برای قضاوت در این مورد به کار می رود که چه کسی ضعیف است و چه کسی قوی و چه کسی می تواند به پایه ی بالاتر برود. قضاوت کردن، تنها یکی از کاربردهای ارزشیابی است. اما ده ها مفهوم دیگر نیز با ارزشیابی و شیوه هایی که ما به کار می بریم،تطبیق می کند.عده اي ارزشیابی يا سنجش رابراساس هدف به سه نوع طبقه بندي كرده اند: آغازين ، تكويني و پاياني . در نوع اول معلم پيش دانسته هاي فراگير را مي سنجد تا براساس آن گام نخست آموزش را بردارد . در ارزشيابي تكويني كه در حين آموزش صورت گرفته و مرحله به مرحله است ، آموزگار با طرح سوالاتي روند كار را مي سنجدوبراساس آن مي تواند در مورد فرآيند ياددهي يادگيري در كلاس درس تصميمات مناسب آموزشي بگيرد  . در نوع سوم كه معلم در انتهاي روند آموزشي خود به آن مي رسد، در واقع از اين طريق راه يافتن فراگيرانش رابه هدف ارزيابي مي كند. دو اصل" پاسخگوئي وارتقاء "،از ويژگي هاي اساسي اين نوع ارزشيابي محسوب مي شود .

سنجش عملکرد(ارزشيابي توصيفي )

«سنجش عملکرد» ارزشیابی توصیفی یا، «سنجش واقعی Authentic» و «سنجش عملکرد مدار Performance- based» واژه های مترادفی هستند که در برابر آزمون های سنتی به کار می رود. در سنجش عملکرد از پاسخ دهندگان انتظار می رود که از طریق استفاده از دانشي كه قبلاً فرا گرفته اند و دانش فعلی خود و بهره گیری از مهارت های مناسب جهت حل مسائل واقعی به صورت فعال به مسأله، آزمون یا سؤال داده شود برخورد کرده پاسخ لازم را تولید کنند.در آزمون های به کارگرفته شده جهت سنجش عملکرد دانش آموزان ،بر فرآیند (Process) و همچنین بازده (Product) یادگیری تأکید می شود. در این سنجش از دانش آموزان خواسته می شود تا مسائل معنی دار علمی، نظیر مسائلی که در زندگی روزمره با آن روبه رو می شوند را حل کنند. برای مثال طراحی، اجرا و تحلیل یک آزمایش، اجرای یک تحقیق، نوشتن یک مقاله، تجدید نظر در متن یک نوشته، بحث و بررسی در مورد یک متن و نقد آن، تحلیل مسائل جاری، همکاری با دیگران و درگیر شدن در بحث ها و مناظره های شفاهی و کتبی، همه فعالیت هایی هستند که انتظار می رود دانش آموزان در زندگی واقعی با آن رو به رو شوند. به طور کلی سنجش عملکرد به آزمون های عملی درهم تنیده ای گفته می شود که با استفاده از ابزار و وسایل دانش عملی و محتوایی دانش آموزان و همچنین توانایی آنان در به کارگیری دانش فرا گرفته شده برای استدلال کردن و حل مسأله، مورد سنجش قرار می گیرد.یک آزمون عملکردی ممکن است بسیار ساده باشد، نظیر استفاده ی صحیح از یک ابزار برای انجام یک عمل و ممکن است بسیار پیچیده باشد، نظیر انجام یک بررسی با ترکیبی از فعالیت های دست ورزی، مهارت های عملی، تفکر پیچیده و ارتباط برقرار کردن.در سنجش عملکرد به علت ماهیت عملی آزمون های مورد سنجش می توان به صورتی عمیق تر و غنی تر، جنبه های مختلف دانش و درک دانش آموزان را مطالعه کرد؛ کاری که از طریق آزمون های «مداد کاغذی» یا نوشتن به تنهایی امکان پذیر نیست. مثلا نمره ی 14 در درس انشاء بیانگر چه چیزی است؟ اما وقتی گفته می شود نکات دستوری را رعایت نکردی- موضوع را خوب پردازش نکردی و ....دراينجا دانش آموز متوجه اشکال و نقاط ضعف و قوت خود می شود.بنابراين مي توان "استمرار، بازخورد ، كيفي گرائي و عملكرد گرائي" را از شاخص هاي بارز اين نوع ارزشيابي به حساب آورد . 

فاطمه ثقه الا سلامي آ موزگار از بیرجند