سیاست‌های مخارج اجتماعی دولت بر توزیع درآمد مؤثر است، نه تنها به خاطر این‌که مخارج اجتماعی می‌تواند بلافاصله بر منافع تأثیر بگذارد (به طور مثال، مخارج بهداشت و خدمات آموزشی)، بلکه به خاطر این‌که این مخارج می‌توانند بر توزیع ظرفیت کسب درآمد خانواده نیز تأثیر بگذارند. بنابراین به شکل‌گیری توزیع درآمد بازار طی زمان کمک می‌کنند. به عنوان مثال مخارج آموزش ابتدایی با یک وقفه بلندمدت بر توزیع درآمد مؤثرند.

        سرمایه انسانی از جمله زمینه‌های مهمی است که اقدامات عمومی در آن می‌تواند منجر به تفاوت بسیار بزرگ در توزیع درآمدها شود. دو دلیل قاطع وجود دارد که دولت‌ها به واسطه آن مخارج خود در زمینه آموزش را به طور چشم‌گیری افزایش داده‌اند: اول آن که بازدهی اجتماعی این کار بسیار بالاست                  سرمایه‌گذاری در این زمینه‌ها به افزایش بهره‌وری نیروی کار، و به تبع آن، بالا رفتن درآمد ملی و کاهش نابرابری توزیع درآمد منجر می‌شود.دوم آن که مشاهده شده است آموزش دختران به طور منظمی اثر منفی بر روی باروری و اثر مثبت بر بهداشت و سلامت خانواده داشته است؛ از این رو در بهبود توزیع درآمد مؤثر است.

       مطالعات نشان می‌دهد که در بسیاری از کشورها یک افزایش در ورود به آموزش متوسطه به طور معناداری توزیع سرمایه‌های انسانی و ظرفیت درآمدهای آن را بهبود می‌بخشد. برای افزایش منافع ناشی از مخارج آموزشی دولت، توجه به نکات زیر ضروری است:

· در بسیاری از کشورهای در حال توسعه در نظر گرفتن معیارهای آموزشی که فقط به تکرار دروس و درجازدن منتهی می‌شود و به کسب مهارت نمی‌انجامد، کارساز نخواهد بود. در این زمینه تجربه کشورهای کمونیستی در سرعت دست‌یابی به آموزش دانشگاهی برجسته است.

· کشورهایی که تعهدات اولیه و بنیادی نسبت به آموزش همگانی برای خود ایجاد کرده‌اند، هم‌چنان که رشد حاصل شده است، ثمره آن را به شکل برابری بیشتر گرفته‌اند و بازدهی اجتماعی، سرمایه‌گذاری بیشتر در آموزش، برای برخورداری از منافع هم زمان به شکل تولید حقیقی را مجاز دانسته است

· سرمایه‌گذاری در زمینه آموزش یک پدیده مربوط به نسل‌هاست. مخارج امروز اثری روی تولید دارد که قابل مشاهده و فوری نبوده؛ بلکه با تأخیر است.

· مسأله دیگر که در مخارج آموزش باید مورد توجه قرارگیرد، بهبود ظرفیت‌های آموزگاران است که از طریق حقوق و آموزش بهتر معلمان امکان‌پذیر است.

·        در بسیاری از کشورها آموزش دانشگاهی رایگان به قیمت هزینه‌های بالا فراهم شده است، در حالی که برای کنترل مخارج دولتی، هزینه‌های پرسنلی آموزش ابتدایی در سطحی حداقل نگه‌داشته شده‌اند. این امر ناگزیر به آمادگی ناکافی در سطح ابتدایی منتهی می‌شود، هر چند که در آمارهای نام نویسی نیز افزایشی حاصل شده باشد.

      یکی دیگر از معیارهای توزیع مناسب درآمد، ارائه بهداشت و درمان مجانی و یا ارزان در سطح گسترده است. درکوتاه‌مدت و با بهبود تکنولوژی‌های معین و روش‌های تولید ثابت بهبود بهداشت می‌توان به افزایش بهره‌وری نیروی کار کمک کرد. در بلندمدت نیز بهبود بهداشت تا آن‌جا که به نوآوری کمک می‌کند قادر است به ترقی بهره‌وری کمک بیشتری کند و کمک می‌کند تا نیروهای کار به طور مؤثرتری به کار روند

              هرچه استفاده از امکانات بهداشتی برای افراد بیشتری میسر باشد، افزایش بهره وری و به تبع آن افزایش درآمد حاصل از کار، برای افراد بیشتری از جامعه محقق می‌شود؛ پس مخارج بهداشتی می‌تواند به توزیع برابر درآمد کمک کند، بخش دیگر مخارج اجتماعی دولت پرداخت‌های انتقالی دولت شامل، کوپن‌های مختلف مواد غذایی برای افراد کم‌درآمد، سیستم تأمین اجتماعی برای سالمندان و بازنشستگان، بیمه‌های بیکاری، بیمه‌های از کار افتادگی، کمک‌های نقدی و غیر نقدی و غیره می‌باشد.

             نکته حائز اهمیت در مورد مخارج اجتماعی دولت این است که برخی مخارج مانند مخارج آموزش ابتدایی، بهداشت و رفاه اجتماعی و هم‌چنین تأمین اجتماعی عموماً از تصاعد بالایی برخوردارند و نرخ تمرکز در آن‌ها بسیار پایین است، به این معنا که دریافت‌کنندگان این مخارج عمدتاً از دهک‌های پایین درآمدی می‌باشند تا دهک‌های بالای درآمدی. در مقابل مخارج آموزش متوسطه از درجه تمرکز بیشتر و مخارج آموزش عالی از درجه تمرکز بسیار بالایی برخوردارند و خانواده‌های فقیرتر کمتر از آن برخوردارند.

درمورد مخارج اجتماعی توجه به نکات زیر ضروری است:

· در مورد برخی مخارج اجتماعی باید یک بررسی مجدد صورت گیرد و به جای آن که بعضی خدمات بدون هزینه به هر کسی ارائه شود، گروه‌های کم درآمد را مورد شناسایی قرار داده و خدمات را به صورت مجانی به آن‌ها ارائه داد؛ در حالی که سایر خانوارها باید بهای آن را پرداخت کنند.

        · دولت‌هایی که سیاست‌های مخارج اجتماعی خود را با تکیه بر نرخ رشد اقتصادی پایدار خود به طور فزاینده‌ای افزایش داده‌اند، شاخص‌های اجتماعی آن‌ها بدون تغییر قابل ملاحظه‌ای در مخارج اجتماعی به صورت نسبتی از محصول ناخالص داخلی آن‌ها، بهبود یافته است.

          · تقابل بین مالیات‌های تصاعدی، سیاست‌های انتقالی و توزیع درآمد در بسیاری از کشورهای در حال توسعه به دلیل وجود یک رشته عوامل منحصر به فرد، پیچیده‌ شده‌اند که به طور معمول به علّت ضعیف بودن شاخص‌های مالی در این کشورهاست. برخی از این شاخص‌ها عبارتند از پایین بودن نسبت ، حاکمیت ضعیف دولت، گسترده بودن فرار مالیاتی، رجحان مالیات‌های غیرمستقیم، نقش محدود پرداخت‌های انتقالی و سیاست‌های مخارج اجتماعی. وجود این شاخص‌ها توانایی سیاست‌های مالیاتی و مخارج اجتماعی دولت در توزیع مجدد درآمد‌ها را دچار ابهام می‌کند.

·       مطالعات نشان می‌دهند در کشورهایی که برنامه‌های آموزشی و بهداشتی خوب هدف گذاری شده و تصاعدی بوده‌اند، این برنامه‌ها درآمد بالقوه کارگران با درآمد پایین را افزایش داده‌اند که در نتیجه آن برخی کشورها به رشد اقتصادی دست یافته‌اند. اگر چه همه کشورهای با میزان رشد اقتصادی بالا به کاهش در نابرابری دست نیافته‌اند.

دانش پژوهان